درباره

حسابداری حسابرسی موسسات شرکتها وسازمانها


این وبلاگ درسال۱۳۸۶جهت استفاده علاقه مندان به رشته حسابداری تهیه شده است.

دسته بندي ها

جستجو

لينک هاي روزانه

برچسب ها

امکانات


 

دارايي هاي نا مشهود چيست؟

 

از نظر حسابداري، داراييها را مي توان كلاً به دو گروه مشهود و نامشهود تقسيم كرد مراد از دو صفت مشهود و نامشهود اين است كه دارايي مشهود عيناً وجود دارد. حال آنكه دارايي نامشهود فاقد عينيت است. از ديدگاه حسابداري داراييهاي نامشهود تعريف دقيقي ندارد، اما مي توان آنها را بر حسب خصوصيات زير مشخص كرد :

1)      موجوديت عيني ندارد.

2)      اندازه گيري منافع اقتصادي آتي يعني حق مالكيت در آنها، غالباً دشوار است .

3)      تعيين عمر مفيد آنها دشوار است.

4)      معمولاً به منظور استفاده در عمليات عادي و مستمر واحد تجاري تحصيل مي شوند و نه به قصد فروش يا سرمايه گذاري.

داراييهاي نامشهود جزو داراييهاي غير جاري به شمار مي روند زيرا منافع آتي آنها عموماً بيش از يك دوره مالي مي باشد.نياز به متمايز ساختن داراييهاي نامشهود از داراييهاي مشهود از جمله به اين دليل است كه شناسايي داراييهاي نامشهود غالباً دشوار است حال آنكه در شناسايي داراييهاي مشهود مشكلي وجود ندارد.

نمونه هايي از داراييهاي نامشهود عبارتند از :

حق اختراع، حق تأليف ، علايم و نام هاي تجاري ، فرمولها و فرآيندهاي سري ساخت، انواع پروانه هاي ساخت، سرقفلي

درمورد داراييهاي نامشهود ممكن است شواهد موجوديت آنها مبهم باشد يا نتوان رابطه‌ي صريحي ميان مخارجي كه به عمل مي آيد از يك سو و پديد آمدن دارايي از سوي ديگر برقرار كرد.ارزش‌اقتصادي هر دارايي، صرف نظر  از اينكه عينيت داشته باشد يا نه بسته به اين است كه دارائي ايجاد شده‌ تا چه ميزان سبب توليد درآمد و سود در آينده‌ بشود و اندازه گيري اين ارزش اقتصادي غالباً در مورد دارايي هاي مشهود دشوار است. بنابراين صرف موجوديت عيني (مانند ماشين آلات) تعيين كننده ارزش اقتصادي نيست از سوي ديگر عدم عينيت هم (مانند فرمول سري ساخت) دليل بر نبودن ارزش اقتصادي نيست. در حسابداري دارائيهاي نامشهود، همان اصول و روشهايي به كارمي رودكه در حسابداري اموال ماشين آلات و تجهيزات ، بدين معنا كه :

الف) هنگام تحصيل هر دارايي نامشهود اصل بهاي تمام شده بايد در نظر گرفته شود.

ب) در خلال استفاده از آن اصل تطابق هزينه ها با درآمد به كار مي رود.

پ) هنگام فروش يا واگذاري به مبلغ سود يا زيان، معادل تفاوت مابه ازاي دريافت شده و ارزش دفتري دارايي مورد نظر به حساب منظور مي شود.

 

بهاي تمام شده دارايي هاي نامشهود :

 

    دارائي هاي نامشهود ممكن است خريداري يا اينكه توسط خود واحد تجاري ايجاد شود، هنگامي كه دارايي نامشهود به طور مجزا خريداري شود، عموماً مشكلي در تعيين بهاي تمام شده آن وجود ندارد در مورد تهيه دارائيهاي نامشهودي كه در مبادلات غير پولي يا جزو گروهي از انواع دارائيها تحصيل شده باشند رهنمودهاي استاندارد حسابداري دارائيهاي ، نامشهود چنين است:

"واحدهاي تجاري بايد بهاي تمام شده دارائيهاي نامشهودي را كه از ساير واحدهاي تجاري يا افراد تحصيل شده است به عنوان دارايي ثبت كننده مخارج ايجاد، نگهداري، يا احياي دارائيهاي نامشهودي كه به طور مشخص قابل شناسايي نباشد يا مدت دوام آنها نامعين باشند.يا اينكه جزو خصلت ذاتي فعاليت تجاري مداوم باشند و تفكيك آنها از كليت واحد تجاري امكان نداشته باشد مانند سرقفلي بايد در همان دوره اي كه ايجاد مي شوند به حساب هزينه جاري منظور شوند دارائيهاي نامشهود كه جدا تحصيل مي شوند بايد در تاريخ تحصيل به بهاي تمام شده ثبت شوند.

بهاي تمام شده بر حسب مبلغ وجه نقد پرداخت شده يا ارزش جاري ساير دارائي هايي كه در ازاي آنها داده شده است يا به ارزش فعلي بدهيهاي ايجاد شده بابت آنها، يا به ارزش جاري ما به ازاي دريافت شده در قبال سهام صادر شده، اندازه گيري مي شود.دارائيهاي نامشهودي كه جزو گروهي از دارائيها يا جزو واحد تجاري خريداري شده تحصيل شوند نيز بايد در تاريخ تحصيل به بهاي تمام شده ثبت شوند. بهاي تمام شده دارايي هاي نامشهود قابل شناسايي و غير قابل شناسايي به يك گونه اندازه گيري نمي شود.                         بهاي تمام شده دارائيهاي نوع اول، بخش تخصيص يافته اي از كل بهاي تمام شده گروه دارائيها يا واحد تجاري خريداري شده است. وكل بهاي تمام شده به طور معمول مبتني بر ارزش جاري يك يك دارائيها است.

 بهاي تمام شده دارائيهاي نوع دوم عبارت است :

از تفاوت بهاي تمام شده گروه دارائيها يا واحد تجاري خريداري شده و مجموع بهاي تخصيص يافته به هر يك از دارائهاي مشهود و نامشهود قابل شناسايي خريداري شده منهاي بدهيهاي تعهد شده در ازاي آنها..

بايد به همه ي دارائيهاي نامشهود قابل شناسايي بهاي تمام شده تخصيص داده شود بهاي‌تمام‌شده دارائيهاي‌نامشهود قابل‌شناسايي را نبايد جزو ارزش سرقفلي منظور داشت.

در استاندارد مزبور چنانچه مشاهده مي شود، دارائيهاي نامشهود به دو گروه :

1)      دارائيهاي نامشهود قابل شناسايي

2)      دارائيهاي نامشهود غير قابل شناسائي تقسيم شده است .

 

دو روش براي به حساب گرفتن بهاي تمام شده داراييهاي نامشهودي كه راساً توسط خود شركت ايجاد-     مي شوند بستگي به اين دارد كه دارايي نامشهود بطور مشخص قابل شناسايي است يا نه. مخارج داراييهاي نامشهودي كه بطور مشخص قابل شناسايي نيستند بايد به محض تحمل هزينه شوند دستورالعمل خاصي در مورد نحوه ثبت مخارج تحمل شده در رابطه با ايجاد دارائيهاي نامشهودي كه مشخصاً قابل شناسائي هستند:

نظير حق اختراعها، علايم تجاري و حق نشر وجود ندارد.  شركتها مي توانند يا

1)      بهاي تمام شده موارد فوق را به عنوان دارائي ثبت و طي دوره هاي انتفاع منقضي نمايند يا

2)      به محض وقوع آنها را هزينه نمايند.

با وجود فقدان رهنمودي معين براي دارائيهاي نامشهود قابل شناسائي روشي كه توسط خود شركت بوجود آمده ، چارچوب نظري ما را در تعيين نحوه حسابداري مناسب ياري مي دهد.

يك قلم براي آنكه بتواند به عنوان يك دارائي در ترازنامه گزارش شود بايد حائز تعريف يك دارائي باشد.اما اين ضابطه ، شرط لازم براي اقلامي است كه به عنوان دارائي گزارش خواهد شد.

اقلامي كه تعريف يك دارائي را برآورده مي سازند بايد داراي خاصه مربوطي كه با قابليت اتكا كافي قابل- اندازه گيري باشد نيز باشند با علم به ضوابط فوق شركت بايد قادر به تدوين رويكردي قابل قبول و استوار از نظر تئوريك باشد به نحوي كه حسابداري مخارج تحمل شده براي ايجاد دارائيهاي نامشهودي كه اختصاصاً قابل شناسائي هستند، ميسر گردد.

كاهش قابل ملاحظه و ترميم ناپذير در ارزش دارائيهاي نامشهود بايد در دوره اي كه كاهش رخ مي دهد به حساب هزينه منظور شود اين گونه اقلام حذف شده عموماً به عنوان زيانهاي غير مترقبه به صورت حساب سود و زيان منظور مي شود.

هزينه ايجاد، نگهداري، يا احياي دارائيهاي نامشهود غير قابل شناسايي (سرقفلي) بايد در زماني كه وقوع -   مي يابد به حساب هزينه دوره منظور شود.

 

استهلاك دارائيهاي نامشهود :

 

 مشكل ديگري كه در حسابداري دارائيهاي نامشهود وجود داشته است مربوط به تعيين عمر مفيد آنها در رابطه با استهلاك بهاي تمام شده است. در برخي كشورها تاپيش از انتشار استاندارد حسابداري مربوط به دارائيهاي نامشهود حسابداران غالباً درائيهاي نامشهود را به دو گروه تقسيم مي كردند :

 

1)      گروهي كه عمر مفيدشان محدود است.

2)      آنهايي كه عمر مفيد نامحدود يا نامعين دارند.

دارائيهاي نامشهودي كه عمر مفيدشان محدود تشخيص داده مي شود مستهلك مي شوند و آنهايي كه عمر مفيدشان نامحدود يا نامعين شناخته شده بود مادام كه بي ارزش نگرديده بودند، بدون استهلاك باقي مي -ماند و هنگام بي ارزش شدن به يكباره از دفاتر حذف مي شوند بدين گونه مديريت آزادي عمل قابل - ملاحظه اي در حسابداري دارائيهاي نامشهود مي يافت اما در استاندارد حسابداري رهنمود زير در ارتباط با استهلاك دارائيهاي نامشهود ارائه شده است :

دارائيهاي نامشهود در هر زماني كه بوجود آمده باشد، سرانجام ارزش آنها از ميان مي رود.بنابراين بهاي تمام شده آنها بايد به طور منظم و سيستماتيك در قبال درآمد هر دوره در مدت زمان برآورد شده اي كه انتظار- استفاده از درائيهاي مزبور مي رود، مستهلك مي گردد.پس همه دارائيهاي نامشهود ، صرف نظر از اينكه عمر مفيدشان محدود معين ، يا نامحدود باشد بايد مستهلك شوند، در برآورد عمر مفيد دارائيهاي نامشهود عوامل زير را بايد در نظر گرفت:

1-    حداكثر عمر مفيد تعيين شده در قوانين و مقررات ، يا در قراردادها.

2-    قابليت تمديد حقوق ناشي از دارايي نامشهود مورد نظر.

3-    تأثيرات ناشي از ناباب شدن، تغيير تقاضا، رقابت ، سرعت تغييرات تكنولوژيك و ساير عوامل.

4-    وجود رابطه ميان دارايي نامشهود مورد نظر و مدت اشتغال گروه از كاركنان.

5-    اقدامات مورد انتظار از ناحيه رقيبان و مراجع دولتي و ديگران.

6-    عمر مفيد داراييهاي نامشهودي كه مدت دوام آنها نامحدود مي نمايد ممكن است‌درواقع‌صرفاً نامعين                                                          باشد بدين معنا كه پيش‌بيني‌منافع آتي آنها ميسرنباشد.

7-    يك دارايي نامشهود را بايد تنها پس از بررسي همه جانبه عوامل مؤثر در آن تعيين كرد.

 

عمر مفيد دارائيهاي نامشهود را بايد تنها پس از بررسي همه جانبه عوامل مؤثر در آن تعيين كرد.اين گونه بررسي به مديريت امكان مي دهد تا در بيشتر موارد به برآوردي معتدل(ميانه) از مدت استهلاك دارايي نامشهود دست يابد.

طبق استاندارد حسابداري دارائيهاي نامشهود، مدت استهلاك هيچ دارايي نامشهودي نبايد از چهل سال- تجاوز كند.اگر دوره انتفاع يك دارايي نامشهود بيشتر از چهل سال باشد، براي استهلاك آن نبايد كمتر از چهل سال در نظر گرفته شود.

اما اين قاعده مبناي عيني ندارد و به منظور جلوگيري از كاربرد نابجاي اصل تطابق هزينه ها با درآمد و تعيين سود و زيان وضع گرديده است. به عقيده بعضي از صاحبنظران ، چهل سال به عنوان حداكثر مدت استهلاك در مورد بسياري از دارائيهاي نامشهود خيلي طولاني است.

در اين عصر تغييرات سريع، چه در تكنولوژي و چه در پسند(انتخاب) مصرف كنندگان كمتر موردي از دارايي نامشهود را مي توان يافت كه به مدت چهل سال همچنان مفيد باشد. بنابراين استفاده از حداكثر مدت مجاز براي استهلاك دارايي هاي نامشهود غير قابل شناسايي ، در مورد بسياري از واحدهاي تجاري به زياد نشان دادن سود خالص  مي انجامد از سوي ديگر، استهلاك ، الزامي براي برخي از انواع دارائيهاي –نامشهود كه ارزش آنها با گذشت زمان رو به افزايش دارد، ممكن است واقع بينانه نباشد، مستهلك كردن اين گونه دارائيها، حتي طي مدت چهل سال هم ، ممكن است به كم نشان دادن دارائيها، حقوق صاحبان سهام و سود خالص بينجامد.براي دارائيهاي نامشهود به علت نداشتن عينيت ارزش اسقاط در نظر گرفته نمي- شود.روشهاي حسابداري استهلاك دارائيهاي نامشهود همانند ساير دارائيهاست. بهاي‌تمام شده ‌دارائي هاي نامشهود بايد طي مدت برآورد عمرمفيد بطورمنظم مستهلك شود. در اين كار معمولاً  روش خط مستقيم استفاده مي شود. در رابطه با محاسبه استهلاك دارائي نامشهود مي توان از دو روش استفاده كرد.

يا اينكه به حساب دارايي بستانكار كرد يا اينكه آن را جداگانه در حساب استهلاك انباشته مزبور ثبت كرد.

مثال : هزينه استهلاك حق تأليف 200000

حق تأليف (يا استهلاك انباشته حق تأليف) 200000

استهلاك دارايي نامشهود بر حسب ماهيت و كاربرد آن ممكن است به حساب هزينه سربار كارخانه يا به حساب هزينه هاي عملياتي يا ساير هزينه ها منظور گردد. براي مثال بخش مستهلك شده حق اختراع مربوط به يك فرآيند توليد منطقاً جزو هزينه سربار كارخانه است و استهلاك علامت تجاري كه براي ترويج يك فرآورده بكار مي‌رود جزو هزينه فروش است و استهلاك سرقفلي جزو ساير درآمدها و هزينه ها منظور مي شود.

روش استهلاك ، عمر مفيد و مبلغ استهلاك بايد در صورتهاي مالي ، يا در يادداشتهاي همراه افشا شود. مدت زماني كه براي استهلاك دارايي نامشهود منظور شده است بايد پيوسته مورد بررسي قرار گيرد. و در صورت لزوم تجديد نظر شود اما مدت تجديد نظر شده استهلاك نبايد بيشتر از چهل سال از تاريخ تحصيل دارايي نامشهود باشد اما وقوع زيان در يك سال يا حتي چندين سال ، دليل كافي براي حذف تمام يا قسمت قابل ملاحظه اي از باقي مانده بهاي تمام شده دارايي نامشهود نيست تغيير در برآورد عمر مفيد به معنا تغيير در برآورد حسابداري است و بنابراين بايد در محاسبه استهلاك منظور گردد.

 

داراييهاي نامشهود قابل شناسايي :

 

دارائيهاي نامشهود قابل شناسايي عبارتند از :

حقوقي كه موجوديت آنها مشخص و مجزا از واحد تجاري است.

مثال : حق اختراع ، حق تأليف.                                                                                                      حق اختراع :

حق اختراع عبارتست از حق انحصاري توليد و فروش محصول يك اختراع خاص براي مدت معين مدت اعتبار ورقه ي اختراع بين 5 تا 20سال مي باشد. حق اختراع فقط به شرطي ارزش اقتصادي دارد كه به مصونيت در مقابل رقابت بينجامد.

ممكن است عمر مفيد حق اختراع بسيار كوتاه تر از مدت اعتبار قانوني آن باشد. در اين صورتي لازم است كه بهاي تمام شده آن طي مدت دوام آن مستهلك شود.

          هزينه هاي مخفي +  قيمت خريد = بهاي تمام شده حق اختراع خريداري شده

ثبت خريد حق اختراع به شرح زير است:

حق اختراع 200000

                 بانك 200000

ثبت حق اختراع به تنهاي مصونيتي در قبال تجاوزات ديگران براي صاحب آن فراهم نمي آورد.

بنابراين صاحبان حق اختراع ناگزير مي شوند كه عليه تجاوز كنندگان اقامه دعوي كنند يا در قبال دعاوي صاحبان حقوق مشابه از خود دفاع كنند.

هزينه اثبات اعتبار قانوني به دليل اينكه منجر به افزايش عمر مفيد حق اختراع مي گردد بايد به حساب دارايي ثبت شود.

اما امكان دارد كه دعواي تجاوز به حق اختراع سالها به درازا كشد و سرانجام آن قابل پيش بيني نباشد اين گونه مخارج به هزينه دوره منظور مي شود.

چنانچه رأي دادگاه به نفع مدعي باشد مخارج دادگاه را ممكن است محكوم عليه بپزيرد اما در شرايطي كه عليه مدعي باشد هم هزينه دعوي و هم باقي مانده بهاي تمام شده حق اختراع بايد جزو هزينه دوره يا زيان در دفاتر مدعي منظور شود. حق استفاده از حق اختراع ديگران طبق قرارداد واگذاري نبايد به عنوان دارايي نامشهود ثبت شود. مگر آنكه مبلغي مقطوع در آغاز قرارداد بابت آن پرداخت شده باشد. حق امتيازي كه دوره به دوره از اين بابت پرداخت شود بسته به اينكه چه استفاده هايي ازحق‌اختراع ‌بشود به عنوان هزينه كارخانه يا به عنوان هزينه عملياتي ثبت ميشود .                                                                   اگرحق اختراع در نتيجه تحقيقات خود واحد تجاري پديد آمده باشد  بهاي تمام شده‌اي كه براي آن در نظر      گرفته مي شود فقط هزينه هاي مستقيم حقوق و ساير هزينه هاي مربوط به ثبت حق اختراع مانند تهيه نقشه و قالب و مانند اينها را (در صورت با اهميت بودن) شامل مي شود.   

 

  حق تأليف:

    عبارت است از حق انحصاري نشر ، پخش ، عرضه و اجراي اثر هنري يا  نوشته اي كه به مدت عمر پديد آورنده و سي سال بعد از فوت او به شخص پديد آورنده و وارث او اعطا مي شود.

مدت انتفاع اقتصادي از حق تأليف، صرف نظر از طولاني تر بودن اعتبار قانوني آن تنها، زماني است كه بازار براي انتشار اثر وجود دارد. بهاي تمام شده حق تأليف در قبال كل درآمد مورد انتظار مستهلك مي شود.

علايم و نامهاي تجاري و فرمولهاي سري:                                                                       علايم و نامهاي تجاري و فرمولهاي سري هم حقوقي است كه قابل اجاره و واگذاري ، يا قابل فروش است مدت انتفاع اقتصادي اين گونه حقوق تا زماني است كه از آنها استفاده مي شود و بهاي تمام شده آنها در مدت عمر مفيدشان، يا طي چهل سال، هر كدام كه كوتاهتر است، مستهلك مي شود.

ارزش علامت تجاري ، نام تجاري، يا فرمول سري به نسبتي كه واحد تجاري موفق شود اعتماد و علاقه مشتريان را به فرآورده خود جلب نمايد افزايش مي يابد.

 

فرانچايز (حق انحصار و حق امتياز):

    فرانچايز كه در فارسي اصطلاحاً فرانشيز هم ناميده مي شود، " قراردادي است كه طي آن يك طرف قرارداد (فروشنده) حق انحصاري فروش محصول يا خدماتي را در يك منطقه جغرافيايي معين به طرف ديگر قرارداد (خريدار) اعطاء مي كند."

اگر خريدار حق فرانچايز اوليه پرداخت نمايد، مبلغ پرداختي بايد به عنوان يك دارائي نامشهود ثبت شود.

خريدار بايد حق فرانچايز را طي عمر فرانچايز و يا 40 سال – هر كدام كه كوتاه تر است- منقضي نمايد.

در صورت دايمي بودن فرانچايز و يا نامعين بودن مدت آن ، خريدار بايد حق فرانچايز اوليه را ظرف دوره انتفاع كه از 40 سال تجاوز نخواهد كرد، منقضي نمايد.

پرداختهاي الزامي كه طبق قرارداد فرانچايز در هر دوره صورت گرفته و مبتني بر معياري مثلاً سودعملياتي دوره مي‌باشد، بايد با استناد به اصل تطابق ‌به محض تحمل هزينه شود.

دارايي نامشهود غير قابل شناسايي :

برآورد سرقفلي :

    قيمتي كه براي خريد يك واحد تجاري پرداخت مي شود پس از حصول توافق و رضاي طرفين تعيين مي شود.

در خلال مذاكرات تعيين قيمت، سرقفلي هم ممكن است مطرح باشد.

اما مبلغ سرقفلي  بايد ثبت شود بعد از قطعي شدن معامله با كسر كردن ارزش جاري همه داراييهاي خالص قابل شناسايي از كل قيمت خريد، تعيين مي گردد.

حسابداران به اين دليل به فرآيند تخمين سرقفلي توجه دارند كه غالباً در تعيين ارزش جاري يك واحد تجاري طرف مشاوره واقع مي شوند.

در برآورد ارزش جاري يك واحد تجاري ، كه به برآورد سرقفلي مي انجامد به طور كليه مراحل زير پيموده مي شود :

1-    برآورد ارزش جاري همه داراييهاي مشهود و نامشهود قابل شناسايي واحد تجاري و كسر كردن كل بدهيها از اين مبلغ بدين گونه ارزش جاري خالص داراييهاي قابل شناسايي واحد تجاري بدست مي آيد.

2-    پيش بيني ميانگين سود سالانه واحد تجاري در سالهاي آينده با استفاده از تسهيلات و امكانات كنوني آن .

3-    انتخاب نرخ ( يا نرخهاي ) مناسبي براي برآورد بازدهي كه شركت به طور معمول بايد از خالص داراييهاي قابل شناسايي خود بدست آورد.

4-    محاسبه سود فوق العاده سالانه اگر وجود داشته باشد.

5-    برآورد ارزش سرمايه اي اضافه سود سالانه با استفاده از نرخ يا نرخهاي مناسب بازده ارزش فعلي اضافه سود سالانه مورد انتظار كه به اين طريق محاسبه مي شود همان برآورد سرقفلي واحد تجاري است.

استهلاك سرقفلي:

در رابطه با استهلاك سرقفلي نظرات مختلفي وجود دارد:

 يك نظر اين است كه سرقفلي عمر مفيد نامحدود دارد و بنابراين تنها زماني بايد مستهلك شود كه اثبات شود ديگر وجود ندارد.

صاحبان اين نظر معتقدند تا زماني كه تحصيل سود به ميزان كافي ادامه دارد، سرقفلي هم بدون  كاهش همچنان برقرار است و بايد دارايي دايمي محسوب شود، به نظر آنها مستهلك كردن سرقفلي در حالتي كه كاهش در سود رخ نداده است به معناي ناديده انگاشتن سود فوق العاده است كه بدواً ثبت سرقفلي را سبب شده است.

مستهلك نكردن سرقفلي خريداري شده ، به خصوص در حالتي كه ميزان سودي كه تحصيل مي شود. بر وجود سرقفلي گواهي مي دهد، بسيار موجه مي نمايد.

از سوي ديگر نمي توان يقين داشت كه ادامه سرقفلي صرفاً نتيجه شرايطي باشد كه هنگام خريد واحد تجاري وجود داشته است.

ادامه سرقفلي به احتمال قوي ناشي از كوشش هاي ثمر بخش صاحبان و مديريت جديد براي پيشگامي در ميدان رقابت است.

احتمال نمي رود كه وقتي سرقفلي نخستين به مرور از ميان برود، سرقفلي تازه اي كه مجدداً در خود واحد تجاري بوجود مي آيد درست به همان ميزان قبلي باشد.

كاهش ندادن ارزش سرقفلي خريداري شده در دفاتر كوششي است براي جبران اين ناهمسازي منطقي در حسابداري كه ثبت كردن سرقفلي خريداري شده و ثبت نكردن سرقفلي ايجاد شده جديد بيانگر آن است.

مخارج " تحقيق و توسعه " و مخارج تبليغات لازم براي حفظ توان كسب سود فوق العاده اگر به عنوان هزينه ثبت شود در واقع ثبت مضاعف هزينه است، يعني به هزينه بردن مخارج جاري براي ايجاد و حفظ سرقفلي و مجدداً ثبت هزينه استهلاك ادواري سرقفلي خريداري شده.

در مقابل نظر فوق ، اين نظر ابراز مي شود كه مبلغ سرقفلي نمايانگر بهايي است كه در ازاي گروهي از داراييهاي نامشهود غير قابل شناسايي و سود فوق العاده حاصل از آن در مدتي محدود پرداخت مي شود.

صاحبان اين نظر معتقدند كه دوام سرقفلي هميشگي نيست و تحقق سود فوق العاده در واقع بازيافت سرمايه است نه سودي كه عايد صاحبان جديد شود.

استهلاك سرقفلي خريداري شده مبتني بر اين دليل عملي است كه ارزش سرقفلي در يك زمان آينده صفر مي شود.

بنابراين ، سرمايه گذاري در سرقفلي بايد بر همان مبنايي به حساب گرفته شود كه هر دارايي مولد ديگري با عمر مفيد محدود به حساب گرفته مي شود.

اگر انتظارات تحقق يابد يعني اگر تغييري در سود طي سالهايي كه براي برآورد عمر مفيد سرقفلي خريداري شده در نظر گرفته شده بود رخ ندهد، انگار نتيجه مستهلك كردن ممكن است اين باشد كه بازده سرمايه- گذاري صاحبان جديد طي مدت استهلاك كمتر از ميزان عادي گزارش شود.

اين با واقعيت هم راست در مي آيد، زيرا آنچه را در ازاي سود فوق العاده پرداخت شده است ، سرانجام (در صورت تحقق سود فوق العاده ) به صورت بازيافت سرمايه ، نه به شكل سود ، ظاهر مي گردد.

هر دو طرف مناظره اين را قبول دارند كه ارزش سرقفلي ، در صورتي كه شواهد روشني بر لزوم تقليل آن بدست آيد، بايد در دفاتر تعديل شود.

اگر سود فوق العاده به سبب فشار رقابت و ساير شرايط اقتصادي رو به كاهش رود ، اين زوال تدريجي بايد به عنوان هزينه به حساب گرفته شود.

نقصان ارزش داراييهاي نامشهود:

 ممكن است در خلال استفاده از يك دارايي نامشهود، ارزش دفتري آن بنا به برآوردهاي مجددي كه در طول مدت انتفاع از اين دارايي به عمل مي آيد، بيشتر از ارزش اقتصادي آن گردد.در اين صورت بايد مبلغ مابه التفاوت به حساب زيان دوره منظور و به باقي مانده ارزش‌دارايي طي مدتي‌كه بيش‌از چهل سال‌از تاريخ تحصيل دارايي نباشد،مستهلك شود.چنانچه ارزش دفتري دارايي نامشهودي به علت نقصان ارزش آن كاهش داده شود، لازم است اين امر در يادداشتهاي همراه صورتهاي مالي افشا شود.

فروش يا واگذاري دارايي هاي نامشهود:

 هنگامي كه يك دارايي نامشهود به فروش مي رسد يا با دارايي ديگري مبادله مي شود، يا به طريق ديگر واگذار مي شود، بايد باقي مانده بهاي تمام شده آن از حسابها خارج و سود يا زيان واگذاري به حساب منظور شود.

مخارج انتقالي به دوره هاي آتي:

يكي‌از دشوارترين مسايل مربوط به‌داراييهاي نامشهود هزينه "تحقيق‌و توسعه" است. طبق استاندارد -حسابداري برخي كشورها هزينه تحقيق و توسعه بايد در دوره وقوع به حساب هزينه منظور گردد. اما طبق استاندارد بين المللي حسابداري ، مي توان برخي مخارج تحقيق و توسعه را كه واجد كليه شرايط قيد شده در اين استاندارد براي انتقال به دوره هاي آتي و استهلاك طي چند دوره متوالي هستند، به حساب مخارج انتقالي به دوره هاي آتي برد.

برخي از مخارج به اين دليل ، تحت عنوان "مخارج انتقالي به دوره هاي آتي" گروه بندي مي شوند كه انتظار مي رود منافع آتي حاصل از آنها بيش از يك دوره را شامل گردد، حال آنكه دليل طبقه بندي همين مخارج جزو داراييهاي نامشهود به نظر برخي صاحبنظران حسابداري نداشتن عينيت است. از سوي ديگر، بازيافت ارزش اين گونه مخارج از طريق فروش به ندرت امكان پذير است.

به هر حال مخارج انتقالي به دوره هاي آتي در ترازنامه تحت عنواني مجزا از داراييهاي نامشهود ‌و به شكل پيش‌پرداخت بلند‌مدت هزينه‌يعني‌نوعي‌دارايي‌غيرجاري،ارائه مي‌شوند.

1-    هزينه هاي تأسيس.

2-    هزينه هاي انتشار سهام.

3-    مخارج بهسازي اموال مورد اجاره درازمدت.

4-    مخارج‌تحقيق‌وتوسعه‌در صورتي كه حائز شرايط انتقال به دوره هاي آتي باشند.

5-    مخارج نرم افزار كامپيوتري.

چنانچه نتوان مخارج قابل انتقالي را به عنوان دارايي ثابت يا دارايي نامشهود طبقه بندي كرد، بايد آن را در ترازنامه تحت عنوان " ساير داراييهاي غير جاري "يا "مخارج انتقالي به دوره هاي آتي" ارائه گردد.

انتقال دادن مخارج به دوره هاي آتي در صورتي موجه است كه مسلم گردد دارايي قابل استفاده يا درآمدي در آينده از آن حاصل خواهد شد. چنانچه ابهامي در قابليت استفاده از مخارج مذكور در آينده وجود داشته باشد، بايد آن را به حساب هزينه برد.

1- هزينه هاي تأسيس:

هزينه هايي كه در ابتداي تأسيس شركت سهامي از جمله :

    هزينه حق مشاوره ، هزينه هاي حقوقي براي تهيه اساسنامه و شركت نامه ، هزينه ثبت شركت و غيره  ايجاد مي شوند و داراي منافع آتي مي باشند تا زمان انحلال شركت سهامي كه معمولاً عمر نامحدود دارند جزو داراييهاي شركت محسوب مي شوند و به‌دليل‌وجود منافع آتي صحيح نمي باشد كه جزو هزينه دوره محسوب مي شوند. طبق اصول پذيرفته شده حسابداري هزينه هاي تأسيس طي مدت چهل سال مستهلك- مي گردند.  اما طبق نظر مقامات مالياتي مدت زمان كمتري حداكثر تا مدت ده سال از تاريخ بهره برداري به طور مساوي قابل استهلاك است.

2 - هزينه انتشار سهام:

    اين مخارج شامل حق ثبت، كميسيون فروش ، مخارج حقوقي، و مخارج چاپ اوراق سهام مي باشند و به دو روش در حسابداري با آنها برخورد مي شود:

روش اول: اينكه از قيمت فروش سهام كسر گردد.

روش دوم: اينكه به عنوان مخارج انتقالي به دوره هاي آتي ثبت مي گردد و طي مدت زماني معين مستهلك مي شود.(اصل تطابق هزينه ها با درآمدها)

3 - مخارج بهسازي اموال مورد اجاره دراز مدت:

 در مواردي كه واحد تجاري اموال و تجهيزات مورد استفاده خود را به اجاره بگيرد قراردادهاي مربوط به آن بر دو نوعند :

1)     اجاره عملياتي 2) اجاره سرمايه اي

    در صورتي كه قرارداد اجاره سرمايه اي باشد با توجه به اينكه مورد اجاره سرانجام به مالك مسترد خواهد شد. نوعي دارايي نامشهود براي مستأجر ايجاد مي كند و طي مدت اجاره ، يا عمر مفيد هر كدام كه كوتاهتر است مستهلك مي شود.

4- حسابداري مخارج تحقيق و توسعه:

بسياري از واحدهاي تجاري بزرگ مبالغي كلان براي تحقيق به منظور كشف و پديد آوردن فرآيندهاي توليدي بهتر و فرآوردهاي بهتر خرج مي كنند.برخي از اين مخارج به كشف هاي قابل ثبت به عنوان حق اختراع مي انجامد و برخي ديگر غير قابل ثبت به شكل بهبود روشها وتكنيك هاي توليد را سبب مي شود. اما چه بسا مبالغ قابل ملاحظه اي از مخارج تحقيق و توسعه كه صورت مي گيرد و هيچ نفع قابل سنجشي از لحاظ درآمد در آينده به بار نمي آورد.                                                                        فعاليتهاي تحقيق و توسعه در صورتي كه به منظور ايجاد فرآورده هاي جديد، بهبود فرآورده‌هاي قديم، يا كاستن از هزينه عمليات انجام ‌بگيرد به چشمداشت انتفاع دوره‌هاي آتي به عمل مي آيد و نه دوره جاري دانش جديد يا به چشمداشت انتفاع دوره هاي آتي كسب شده است، يا به صورت يك دارايي تجسم مي- يابد، يا سبب افزايش ارزش دارائيهاي موجود مي گردد، و يا اينكه ارزش كليه واحد تجاري را افزايش مي -دهد.

بنابراين ، طبق مفهوم تطابق هزينه ها با درآمد، مخارج تحقيق و توسعه بايد به عنوان دارايي ثبت و طي مدت انتفاع مستهلك شود. با آنكه درباره مدت و زمان بندي انتفاع آتي اين گونه مخارج عدم اطمينان زيادي وجود دارد، طرفداران مفهوم تطابق هزينه  با درآمد عقيده دارند كه تخصيص دادن آنها به طرزي مناسب ، بهتر از آن است كه يكجا به حساب هزينه برده شوند. زيرا برآورد ذهني ارزش اين مخارج بهتر از صفر كردن ارزش آن به دلخواه است.

دليل ديگري كه براي تخصيص دادن مخارج مزبور ، و نه به هزينه بردن آن ارائه شده اين است كه به هزينه بردن يكباره ممكن است سود دوره را چنان كاهش دهد كه واحد تجاري گزارش كننده در وضعيتي نامساعد تصوير شود، حال آنكه حقيقت شايد عكس اين باشد.

مؤسسه اي كه به تحقيقات دامنه دار بپردازد ممكن است داراي آينده اي بس مساعد باشد، و آنكه تحقيقي انجام ندهد شايد محكوم به ورشكستگي گردد.

اگر بنا باشد تمامي مخارج تحقيق و توسعه به حساب هزينه دوره برود، ممكن است تمايلي به كاستن از فعاليتهاي پژوهشي به وجود آيد، آن هم درست هنگامي كه چنين فعاليتهايي براي حفظ مشتري و استمرار كارآيي لازم است.

در مورد تخصيص مخارج فعاليتهاي تحقيق و توسعه بين دوره هاي مختلف مالي ، بر حسب رابطه اين مخارج با مبالغ مورد انتظار آينده فعاليتهاي مزبور، تصميم گيري مي‌شود. در غالب موارد، بين مبالغ جاري مخارج تحقيق و توسعه و منافع آتي حاصله رابطه مستقيمي وجود ندارد، زيرا مبالغ اين منافع و زمان تحقق آنها معمولاً نامشخص و بسيار نامطمئن است.                                                                      بنابراين ، مخارج تحقيق و توسعه غالباً در دوره وقوع به حساب هزينه منظور مي شود. اما چنانچه مشخص شود كه توليد محصول با استفاده از فرآيند ساخت مورد نظر از لحاظ فني و تجاري توجيه پذير مي باشد و واحد تجاري نيز منابع كافي براي عرضه محصول يا استفاده از فرآيند ساخت را در اختيار دارد، عدم اطمنيان اشاره شده در قسمت قبل ممكن است به مقدار قابل ملاحظه اي كاهش يابد.                                    در چنين وضعيتي شايد صحيح باشد كه مخارج فعاليتهاي توسعه به دوره هاي آتي انتقال يابد.           مخارج توسعه اي كه در دوره هاي قبل به حساب هزينه منظور شده است نبايد به عنوان دارائي احيا شود زيرا هزينه هاي مزبور در زماني به وقع پيوسته است كه توجيه پذيري پروژه از لحاظ فني و تجاري بسيار نامطمئن بوده و امكان برقراري رابطه بين هزينه هاي مزبور و منافع آتي آنها وجود نداشته است و بنابراين به هزينه بردن مخارج صحيح بوده است.                                                                                 مخارج توسعه انتقالي به دوره هاي آتي به روشي منظم و سيستماتيك مستهلك مي شود. براي استهلاك مي توان ميزان فروش فرآورده يا استفاده از فرآيند ساخت و يا مدت زمان معقولي را مبنا قرار داد.

امكان نابابي يا منسوخ شدن از لحاظ فني و اقتصادي ابهاماتي را سبب مي شود كه موجب محدود ساختن تعداد واحدها و مدت زمان منظور شده براي استهلاك مخارج انتقالي مي گردد.

مطابق با استاندارد شماره 7 مخارج توسعه بايد در دوره وقوع هزينه شود، مگر در صورت وجود كليه شرايط زير كه بايد آن را به عنوان دارائي شناسائي كرد:                                                                       الف) پروژه اي موجود بوده و به روشني تعريف و مشخص شده باشد.                                              ب) مخارج مربوط به طور جداگانه قابل تشخيص و به گونه‌اي اتكاپذير قابل اندازه‌گيري باشد.                  ج) نتيجه چنين پروژه اي ، از جهات زير، با اطمينان معقولي، مثبت ارزيابي شده باشد:

- امكان پذيري آن از نظر فني                                                                                              - قابليت تداوم نهائي آن از نظر تجاري در پرتو عواملي، نظير شرايط احتمالي بازار( از جمله محصولات رقيب) ، افكار عمومي ، قوانين مربوط به حمايت از مصرف كننده و قوانين محيط زيست.                        - حصول اطمينان معقول از قابل استفاده بودن محصول يا فرآيند آن براي واحد تجاري در شرايطي كه هدف استفاده داخلي باشد.

د) به گونه اي معقول چنين انتظار رود كه درآمدهاي آتي مربوطه، مبالغي بيش از ميزان لازم جهت بازيافت مخارج توسعه و مخارج تحمل شده بعدي (مخارج بعدي توسعه پروژه و مخارج توليد، فروش و اداري مربوط) ايجاد مي كند.                                                                                                                 ح ) جهت تكميل پروژه و تأمين هر گونه افزايش لازم در سرمايه در گردش، منابع كافي موجود يا دسترسي به آن، به گونه اي معقول مورد انتظار باشد.

و باز هم در اين استاندارد در توضيح بند بالا به اين نكته اشاره مي شود كه مخارج توسعه را بايد تا ميزاني به عنوان دارائي شناسائي كرد كه نسبت به بازيافت آن اطمينان معقول وجود داشته باشد.

مخارج نرم افزار كامپيوتري:                                                                                        مخارج تحمل شده بابت خريد يا ايجاد نرم افزار كامپيوتري كه فروخته خواهد شد اجاره داده خواهد شد يا به هر شكل ديگر به بازار ارائه خواهد گرديد بايد نظير مخارج تحقيق و توسعه تا زماني كه امكانپذيري فن آورانه محصول يا فرآيند ايجاد نشده ، هزينه شود. امكان فن آوري زماني ايجاد مي شود كه شركت تمام فعاليتهاي برنامه ريزي ، طراحي ، كدگزاري و آزمايش لازم براي تعيين اينكه محصول امكان توليد را دارد، انجام دهد.                                                                

  براي ايجاد امكانپذيري فن آورانه ، يك طرح مفصل برنامه اي بايد اجرا شود در غياب چنين طرحي ، يك مدل كاري (نمونه عملي) محصول، بايد تكميل و از طريق آزمايش تأييد شود.                                مخارج ايجاد نرم افزار كامپيوتري بايد تا زمانيكه امكانپذيري فن آورانه   ايجاد نشده ، هزينه شود. به محض آنكه امكانپذيري فن آوراه ايجاد شد، مخارج انجام شده براي توليد نمونه هاي اصلي محصول بايد به عنوان بهاي تمام شده نرم افزار كامپيوتري سرمايه اي شود.                                                                  به محض آنكه محصول نرم افزاري براي توزيع به مشتريان آماده شد سرمايه اي كردن اين مخارج متوقف مي شود. مخارج سرمايه اي شده بايد بر يك مبناي محصول به محصول (به طور جداگانه) منقضي گردد.

مخارج تكثير نرم افزاري و بسته بندي فيزيكي محصول براي توزيع همانند ساير محصولات در قالب موجودي كالا سرمايه اي مي شوند.                                                                                      اين مخارج بايد در زماني كه درآمد فروش شناسائي مي شود به عنوان بهاي تمام شده فروش ثبت شوند. مخارج نگهداري و مخارج پيشتيباني مشتري بايد هنگامي كه درآمدهاي مربوطه شناسائي مي شود، يا زمانيكه زودتر از شناسائي آن به وقوع پيوسته ،هزينه شود.                                                    دارائيهاي نامشهودي كه جزو گروهي از دارائيها يا بخشي از يك واحد تجاري خريداري شده به دست مي- آيند هم بايد در تاريخ تحصيل به بهاي تمام شده ثبت شوند.                                                     بهاي تمام شده دارائيهاي نامشهودي كه بطورمشخص قابل شناسائي اند و آنهايي كه مشخصاً قابل شناسائي نيستند به يك طريق اندازه گيري نمي شود. بهاي تمام شده دارائهياي نامشهود قابل شناسائي بخش تخصيص يافته اي از كل بهاي تمام شده گروه دارائيها يا واحد تجاري تحصيل شده است و به طور معمول  بر مبناي ارزش متعارف يك يك دارئيها تعيين مي شود.                                                           بهاي تمام شده دارئيهاي نامشهود غير قابل شناسائي عبارت است :                                                  " از بهاي تمام شده گروه دارائيها يا واحد تجاري تحصيل شده منهاي مجموع بهاي تمام شده يك يك دارائيهاي مشهود و نامشهود قابل شناسائي تحصيل شده پس از كسر بدهيهاي تقبل شده."                  بايد به همه دارائيهاي قابل شناسائي، بهاي تمام شده اي تخصيص داده شود.                                  بهاي تمام شده دارائهاي قابل شناسائي نبايد جزو سرقفلي آورده شود.

نگاهي به استاندارد شماره 17 حسابداري:

تعريفي كه در اين استاندارد در رابطه با اين دسته از دارائيها قيد شده است عبارتست از دارائي نامشهود به يك دارائي غير پولي و فاقد ماهيت، عينيت اطلاق مي شود كه :

الف – به منظور استفاده در توليد يا عرضه كالاها يا خدمات ، اجاره به ديگران يا براي مقاصد اداري توسط واحد تجاري نگهداري مي شود.                                                                                            ب - با قصد استفاده طي بيش از يك دوره مالي توسط واحد تجاري تحصيل شده باشد.                        ت - قابل تشخيص باشد.

مديران بايد نگرش خود به دارائي نامشهود را از نگاه "هزينه اي" به "سرمايه اي" تغيير دهند. اين تغيير نگرش نسبت به هزينه هاي شركت در زمينه آموزش ، تقويت نام تجاري، تكنولوژي اطلاعات و مواردي اين چنين ، به مديران و سرمايه گذاران امكان مي دهد تغييرات اين سرمايه گذاري ها را در طول زمان، و با سرمايه گذاري هاي صورت گرفته در شركت هاي مشابه مقايسه كنند.

تعريف دارائي هاي نامشهود به عنوان "دارائي هايي كه باعث سود آتي مي شوند"  مي تواند نگرش مديران و سرمايه گذاران به شركت ها و در نتيجه سرمايه گذاري هاي كلان آن ها را از اساس تغيير دهد.

به طور مثال ، از آن جا كه مخارج ايجاد نام تجاري به عنوان يك هزينه تلقي مي شود، در نتيجه بر اساس اصول پذيرفته شده حسابداري بلافاصله هزينه تلقي مي شود و لذا مديران به ندرت سؤالاتي را كه در صورت سرمايه تلقي كردن آن پيش رو دارند از خود مي پرسند.                                                             به طور مثال آن ها به ندرت بر اثر بخشي آن نظارت مي كنند يا درباره الگوي مناسب استهلاك آن از نظر حسابداري سؤال مي كنند.

آيا هزينه هاي ايجاد نام تجاري بايد هر ساله صورت گيرد؟                                                           يا آيا تبليغات در سه سال گذشته به اندازه كافي اثر بخش بوده اند.

ثمره اصلي داشتن ذهنيت "دارائي" آن است كه مديران را ترغيب مي كند ساختار سرمايه گذاري در دارائيهاي نامشهود را به نحوي طراحي مي كنند كه بيشترين‌ بهره وري و طول عمر را داشته باشد.

دارائي تلقي كردن نامشهودات شركت به ما كمك مي كند اطمينان حاصل كنيم :                             اين دارائي ها تحت حمايت حقوق مالكيت معنوي (مانند حق ثبت و علامت تجاري ) هستند.                 در حال حاضر و بر اساس اصول پذيرفته شده حسابداري ، شركتها ملزم هستند تنها آن دارائي هاي نامشهود قابل تشخيص را كه از خارج شركت تحصيل شده اند به عنوان دارائي گزارش كنند و نه آن دارائي هاي نامشهودي را كه در درون شركت ايجاد شده اند.

 ويژگيهاي منحصر به فرد دارائي هاي نامشهود عبارتند از :

- درآمدهاي بالقوه زيادي كه دارائي هاي نامشهود مي توانند ايجاد كنند كه نوعاً پس از دوره هاي طولاني سرمايه گذاري و توسعه محقق مي شود.

- عدم اطميناني كه در نتيجه سرمايه گذاري در دارائي هاي نامشهود وجود دارد.

- خطر تخلف رقبا، به دليل قدرت محدود قوانين.

مخارج انتقالي به دوره هاي آتي:

    اصطلاح "مخارج انتقالي به دوره هاي آتي" اغلب براي توصيف  پيش پرداختهاي بلند مدتي كه مشمول استهلاك و تخصيص قرار مي گيرند بكار برده مي شود.                                                               اين اصطلاح در مورد مخارجي بكار گرفته مي شود كه در دوره هاي قبل انجام شده است اما به دليل نقشي كه در توليد درآمدهاي آتي دارند به عنوان پيش پرداخت بلند مدت هزينه محسوب و در ترازنامه به عنوان دارائي گزارش مي شوند.                                                                                                    به هر حال ، مخارج انتقالي به دوره هاي آتي را مي توان مانده هاي بدهكار ناشي از مخارجي دانست كه در نتيجه بكارگيري اصل تطابق هزينه ها با درآمدها ايجاد و به دليل داشتن منافع آتي منافع آتي به عنوان- دارائي تلقي و از مجراي ترازنامه به دوره هاي بعد منتقل مي شوند تا به عنوان هزينه با درآمدهاي دوره هاي آتي مقابله شوند.

مخارج انتقالي به دوره هاي آتي ،دارائي غير جاري محسوب مي شوند زيرا اثر آنها به چند دوره آتي سرايت مي كند. انتقال هر گونه مخارجي به دوره هاي آتي را تنها هنگامي مي توان توجيه كرد كه يك دارائي با منافع آتي از آن حاصل شود. اگر منافع بالقوه آتي هر گونه مخارجي مبهم باشد، آن مخارج قابل انتقال به دوره هاي آتي نخواهد بود و بايد به عنوان هزينه جاري دوره شناسائي شود.                                        برخي از حسابداران معتقدند كه مخارج انتقالي به دوره هاي آتي را بايد در گروه "دارائيهاي نامشهود" طبقه بندي كرد. و برخي ديگر، محل طبقه بندي اين گونه مخارج را گروه ساير دارائيها مي دانند.                    برخي نيز ويژگيهاي خاصي براي مخارج انتقالي به دوره هاي آتي قايل مي شوند و با طبقه بندي آن در گروه "دارائيهاي نامشهود" يا "ساير دارائيها" توافق ندارند.                                                                اين عده معتقدند 

كه مخارج انتقالي به دوره هاي آتي به دليل اينكه فاقد موجوديت عيني مي باشند و ارزش آنها را نمي توان غالباً از طريق فروش بازيافت كرد، بايد در گروه جداگانه اي غير از دارائيهاي نامشهود و ساير دارائيها طبقه بندي و در ترازنامه گزارش شوند بنابراين بر اساس اين نظريه يكي ديگر از طبقات و گروههاي دارائي غير جاري در ترازنامه مي تواند گروه مخارج انتقالي به دوره هاي آتي باشد. نمونه هاي بارز اقلامي كه تحت سرفصل مخارج انتقالي به دوره هاي آتي گزارش مي شوند عبارتند از :

 1)مخارج قبل از مرحله بهره برداري 2)پيش پرداخت بلند مدت 3)هزينه هاي بيمه 4) هزينه‌هاي تأسيس.

هزينه هاي دوره (جاري):

هزينه هائي هستند كه در هر دوره اي كه انجام مي شوند در همان دوره به حساب سود و زيان منظور         مي گردد، مانند هزينه هاي اداري و توزيع و فروش و هزينه هاي تحقيق و توسعه هزينه هاي دوره جزو قيمت تمام شده محصول منظور نمي گردند.                                                                      داراييهاي نامشهود را غالباً با تكيه بر ماهيت غير عيني و غير پولي آن تعريف مي كنند. بدين ترتيب اقلامي از قبيل حسابهاي دريافتي در زمره اين دارييها قرار نمي گيرد.

يك قلم دارايي نامشهود تنها زماني بايد شناسايي شود كه :                                                              الف - جريان منافع اقتصادي آتي دارايي به درون واحد تجاري محتمل باشد.                                     ب -  بهاي تمام شده ي دارايي به گونه اي اتكاءپذير قابل اندازه گيري باشد.                                  داراييهاي نامشهود عموماً كاربرد جايگزين ندارد و نمي توان آنها با به اجزاي كوچكتر براي فروش تقسيم كرد. افزون بر اين ، اثبات چگونگي انتظار دستيابي به خالص جريان ورودي منافع اقتصادي به درون واحد تجاري از محل داريي نامشهود نيز مشكل است.در برخي موارد شواهد عيني مرتبط با منافع اقتصادي آتي منتسب به يك دارايي نامشهود را مي توان از طريق بررسي بازار كسب كرد.

اگر دارايي نامشهود جداگانه تحصيل شود، ما به ازاي آن معمولاً مشخص است و در نتيجه بهاي تمام شده را مي توان به گونه اي اتكاپذير اندازه گيري كرد.                                                                      بهاي تمام شده يك قلم دارايي نامشهود متشكل از بهاي خريد (شامل عوارض و ماليات غير قابل استرداد خريد) و هر گونه مخارج مرتبط مستقيمي است كه براي آماده سازي دارائي جهت استفاده مورد نظر تحمل مي شود.                                                                                                                    براي محاسبه بهاي خريد، تخفيفات تجاري كسر مي شود.                                                           مخارج مستقيم به عنوان مثال شامل حق الزحمه هاي خدمات حقوقي است در صورت خريد دارائي با شرايط اعتباري بهاي تمام شده معادل بهاي نقدي است.                                                             در برخي موارد بهاي تمام شده دارائي نامشهود ايجاد شده در واحد تجاري را مي توان به گونه اي اتكاء پذير اندازه گيري كرد. براي مثال اغلب حقوق و دستمزد و ساير مخارج تحمل شده براي تحصيل حق تأليف يا نرم افزارهاي رايانه اي را مي توان به كمك سيستم بهاي تمام شده به گونه اي اتكا پذير اندازه گيري كرد.در برخي موارد نيز به علت ناممكن بودن تفكيك مخارج فعاليتهاي روزمره انجام اين امر امكانپذير نيست.      در چنين شرايطي اساساً دارائي نامشهود ايجاد شده فاقد معيارهاي لازم براي شناخت به عنوان دارائي است. مخارج تحمل شده براي اقلام پولي نامشهود بايد در زمان وقوع به عنوان هزينه شناسائي شود مگر آنكه:         آن قلم در يك تركيب تجاري از نوع تحصيل كسب شده باشد و نتوان آن را به عنوان دارائي نامشهود شناسائي كرد.                                                                                                                     در اين موارد مخارج مزبور بايد بخشي از مبلغ قابل انتساب به سرقفلي يا سرقفلي منفي در تاريخ تحصيل را تشكيل دهد. مخارج قبل از تأسيس يك واحد يا فعاليت جديد و مخارج راه اندازي ماشين آلات  طي دوره -اي قبل از توليد يا فعاليت در حد ظرفيت عملي مگر در مواردي كه اين مخارج طبق استاندارد حسابداري شماره 11 به حساب دارائي ثابت مشهود منظور مي شود.                                                                  - مخارج تأسيس از قبيل مخارج حقوقي براي تهيه اساسنامه و شركت نامه حق مشاوره و مخارج ثبت.       - مخارج فعاليتهاي آموزشي.                                                                                                -مخارج تبليغات.                                                                                                              - مخارج تغيير مكان يا سازماندهي مجدد تمام يا بخشي از يك واحد تجاري مخارجي كه پس از تحصيل يا تكميل براي يك دارائي نامشهود تحمل مي شود بايد در زمان وقوع به عنوان هزينه شناسائي شود مگر اينكه:                                                                                                                                الف - كسب منافع اقتصادي آتي منتسب اين مخارج را بتوان به گونه اي اتكاپذير اندازه گيري كرد و به دارائي مربوط تخصيص داد. در صورت تحقق اين شرايط مخارج بعدي بايد به بهاي تمام شده دارائي نامشهود اضافه شود. مخارجي كه پس از تحصيل يا تكميل دارائي نامشهود معمولاً با هدف نگهداري آن در حد استاندارد عملكرد ارزيابي شده اوليه انجام مي شود به عنوان هزينه دوره شناسائي مي شود مضافاً ماهيت دارائي نامشهود آن چنان است كه در برخي موارد منتسب كردن ايجاد منافع اقتصادي خاص به مخارج بعدي مشكل است، ضمن اينكه تخصيص مستقيم اين مخارج به دارائي نيز مشكل است.  از اين رو مخارج پس از تحصيل يا تكميل يك دارائي نامشهود تنها در موارد نادري در بهاي تمام شده دارائي اضافه مي شود.

مطابق با استانداردهاي بين المللي (استاندارد شماره( 9) بين المللي) مخارجي كه براي حفظ سطح توليد يا افزايش فروش توليدات موجود به عمل مي آيد جزو مخارج تحقيق و توسعه نيست.                            بنابراين ، مخارج تغييرات جزيي مستمر يا ادواري كه در فرآورده ها، خطوط توليد، فرآيندهاي ساخت و ساير عمليات روزمره به عمل مي آيد و همچنين مخارج تبليغات مستمر و مقطعي كه صورت مي گيرد مخارج تحقيق و توسعه نمي باشد. اما فعاليتهاي بازاريابي كه پيش از آغاز توليد تجاري صورت مي گيرد و هدف آن تعيين سودمندي فرآورده با وجود يك بازاربالقوه فروش آن مي باشد مشابه فعاليتهاي تحقيق وتوسعه است.

با اين گونه مخارج ، گاه همانند مخارج توسعه برخورد مي شود و بر مبناي همان معيارها به هزينه دوره منظور يا به دوره هاي آتي منتقل مي گردد. و در رابطه با حسابداري اين گونه مخارج در همين استاندارد اشاره به اين موضوع دارد كه چگونگي تخصيص مخارج فعاليتهاي تحقيق و توسعه بين دوره هاي مختلف مالي را رابطه اين مخارج با منافع آتي مورد انتظار از آنها تعيين مي كند. در بيشتر موارد، بين مبالغ جاري مخارج تحقيق و توسعه و منافع آتي آنها رابطه مستقيمي وجود ندارد، زيرا ، مبالغ اين منافع و زمان تحقق آنها معمولاً نامشخص و بسيار نامطمئن است.                                                                             بنابراين ، مخارج تحقيق و توسعه غالباً در دوره وقوع به حساب هزينه منظور مي شود.                              مخارج توسعه انتقالي به دوره هاي آتي به روشي منظم مستهلك مي شود. براي استهلاك مي توان ميزان فروش يا استفاده از فرآورده يا فرآيند ساخت يا مدت زمان معقولي را مبنا قرار داد.

برگرفته از کتابهای دکتر نوروش.اقای سالاریو.دوانیو...

 

نوشته شده در جمعه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۰ ساعت 21:1 توسط : میثم جهانشاهی | دسته : دارایی نامشهوداستهلاک وروش نگهداری آن درحسابها
  • []

  • مدیریت موجودی یکی از مهم ترین بخش های مدیریت دارایی و حسابداری آن است، زیرا موجودی مواد و کالا بخش مهمی از دارایی های یک شرکت بوده که نقشی مهم در وضعیت و عملکرد مالی آن دارد.

    در حسابداری روش های دایمی و ادواری برای نگهداری کالا و روش های مختلفی چون فایفو، لایفو و میانگین برای قیمت گذاری کالاهای موجود تعریف شده اند.

    با توجه به اهمیت موجودی کالا در پایان دوره و ضرورت محاسبه بهای تمام شده کالای فروش رفته در طول دوره و ثبت آن در صورت های مالی در این مقاله قصد داریم با روش های نگهداری موجودی کالا و قیمت گذاری (فایفو ، لایفو و میانگین) آشنا شویم. به دلیل اهمیت این بحث در حسابداری توصیه می کنیم با دقت و صبر تا انتهای مقاله همراه ما باشید.

     

    آنچه در این مقاله بررسی می کنیم:

    سیستم های ثبت موجودی و روش های محاسبه بهای تمام شده در آنها

    هدف اصلی در مدیریت موجودی و حسابداری انبار، محاسبه دقیق موجودی کالای پایان دوره و ارزش ریالی آن و نیز محاسبه بهای تمام شده کالای فروش رفته در طول دوره است. به همین دلیل نیاز است که به صورت دوره ای و یا برای برخی کسب وکارها به صورت لحظه ای تعداد دقیق کالای موجود و قیمت خریداری شده آنها مشخص باشد تا بتوان محاسبات مرتبط با تعیین قیمت تمام شده و میزان سود و زیان را انجام داد.

    در حسابداری دو سیستم ثبت ادواری و ثبت دائمی موجودی کالا تعریف شده است .

     

    سیستم ثبت ادواری موجودی کالا

    در سیستم ثبت ادواریِ موجودی کالا، اندازه گیری حساب موجودی کالا در پایان هر دوره مالی و از طریق انبارگردانی انجام می شود.

    در واقع در روش ادواری در طول دوره مالی ، موجودی کالا و بهای آن در هیچ حسابی ثبت نمی شود و تنها در پایان سال و از طریق شمارش کالای موجود به عنوان موجودی پایان دوره همان سال و موجودی اول دوره سال بعد در ترازنامه ثبت می شود.

    البته در سیستم ادواری رویدادهای مالی خرید یا فروش کالا را می بایست در همان حساب های خرید و فروش و نه موجودی کالا ثبت نمود.

    ثبت سند در روش ادواری

    ثبت خرید:

    خرید (بدهکار)              شخص (بستانکار)

    ثبت برگشت از خرید:

    شخص (بدهکار)            برگشت از خرید و تخفیفات (بستانکار)

    ثبت تخفیفات نقدی خرید:

    شخص (بدهکار)            تخفیفات نقدی خرید (بستانکار)

    ثبت فروش:

    شخص (بدهکار)            فروش (بستانکار)

    ثبت برگشت از فروش:

    برگشت از فروش و تخفیفات (بدهکار)        شخص (بستانکار)

     

     در نهایت در پایان دوره و برای تهیه صورت های مالی، شرکت ارزش موجودی کالای انبار در پایان دوره را از طریق شمارش تعداد کالا یا توزین فیزیکی قیمت گذاری شده مشخص می کند. حال از طریق محاسبه اختلاف کالای آماده برای فروش در ابتدای دوره با موجودی کالای پایان دوره، می توان بهای تمام شده کالای فروخته شده در طول دوره را محاسبه و در ترازنامه مربوط به آن دوره ثبت کرد.

    • سند حسابداری بهای تمام شده و موجودی کالا در پایان دوره

    بهای تمام شده فروش رفته     بدهکار

    موجودی کالا         بدهکار

    خرید کالا    بستانکار

    به خاطر داشته باشید که در حساب ها می بایست موجودی پایان دوره تحت عنوان موجودی ابتدای دوره به دوره یا سال مالی بعد منتقل یابد.

     سیستم ثبت دائمی موجودی کالا

    سیستم ثبت دایمی موجودی کالا

    در این سیستم ثبت همان طور که از نام آن پیدا است اطلاعات موجودی و کالا برای هر خرید و فروش ثبت می شود و درنتیجه مقادیر و ارزش ریالی موجودی در دفاتر حساب و نرم افزار حسابداری کاملاً به روز است.

    به منظور ثبت داده ها در سیستم دایمی برای هر یک از اقلام موجودی، حسابی جداگانه در دفاتر حسابداری تعریف می شود و مقدار و بهای هر خرید و فروش در آنها ثبت می شود. به دلیل همین ثبت آنی اطلاعات در نرم افزار انبار می توان ادعا کرد سیستم ثبت دایمی کنترل بهتری نسبت به سیستم ادواری فراهم می آورد.

    در این سیستم با خرید کالا، حساب موجودی کالا بدهکار و با فروش کالا حساب موجودی کالا بستانکار می شود. در نتیجه در سیستم ثبت دایمی در هر لحظه می توان بهای تمام شده موجودی انبار را محاسبه نمود و انبارگردانی یا همان شمارش فیزیکی موجودی ها تنها با هدف تایید موجودی ثبت شده انجام می شود.

     

    ثبت سند در روش دائمی

    ثبت خرید:

    موجودی کالا (بدهکار)            شخص (بستانکار)

    ثبت برگشت از خرید:

    شخص (بدهکار)                    موجودی کالا (بستانکار)

    ثبت تخفیفات نقدی خرید:

    شخص (بدهکار)                    موجودی کالا (بستانکار)

    ثبت فروش:

    شخص (بدهکار)                    فروش (بستانکار)

    بهای تمام شده کالای فروش رفته (بدهکار)          موجودی کالا (بستانکار)

    ثبت برگشت از فروش:

    برگشت از فروش و تخفیفات (بدهکار)        شخص (بستانکار)

    موجودی کالا (بدهکار)            بهای تمام شده کالای فروش رفته (بستانکار)

     

    تفاوت حسابداری دائمی و ادواری چیست؟

    همان طور که در بالا توضیح دادیم، تفاوت اصلی حسابداری دائمی و ادواری در نگهداری سوابق خرید و فروش ها است.

    در سیستم دائمی باید سوابق خرید و فروش کالا توسط بخش حسابداری به طور مستمر ثبت و نگهداری شود.

    در حالی که در روش ادواری، سوابق موجودی به صورت مستمر ثبت نمی شود. از آنجا که این روش برای مدیریت موجودی کالاهای ارزان توصیه می شود، اغلب در پایان دوره مالی و یا هر زمان که اطلاعات ریالی مورد نیاز مدیران است و حداقل یک بار در سال، موجودی کالا شمارش و در نرم افزار حسابداری ثبت می شود. همچنین در روش ادواری حساب موجودی کالا به روش انبارگردانی و یا ارزش گذاری به روش های ارزشیابی محاسبه می شود.

    از تفاوت مهم دیگر این دو روش می توان به ثبت های حسابداری آن دو و سرفصل های حسابداری مورد نیاز آنها اشاره نمود که در بالا به طور کامل سرفصل ها را بیان کردیم.

    برای روش دائمی سرفصل های موجودی کالا، فروش، بهای تمام شده کالای فروش رفته و برگشت از فروش و تخفیفات تعریف شده است. در حالیکه موجودی کالا، فروش، خرید، برگشت از خرید و تخفیفات و برگشت از فروش و تخفیفات سرفصل های تعریف شده برای روش ادواری است.

    جنبه دیگری که می توان روش های ادواری و دائمی را با هم مقایسه نمود، روش های محاسبه بهای تمام شده موجودی است که در ادامه به طور کامل این روش ها را توضیح خواهیم داد. اما در این قسمت لازم به یادآوری است که در هر دو سیستم ادواری و دائمی، موجودی به روش فایفو یکسان خواهد بود؛ زیرا موجودی اول دوره در هر دو سیستم مفهوم یکسانی دارد. اما در روش لایفو این دو سیستم با یکدیگر متفاوت هستند؛ زیرا در سیستم دائمی آخرین موجودی بعد از هر خرید تغییر می کند ولی در سیستم ادواری موجودی در پایان دوره و با انجام انبارگردانی مشخص می شود.

    علاوه براین، روش میانگین نیز به دلیل در این دو سیستم متفاوت است زیرا بر اساس زمان اطلاعات ثبت شده در نرم افزار که برای محاسبات لازم است، متفاوت خواهد بود.

     

    به ویژه به کمک نرم افزارهای حسابداری موجود در بازار، ثبت دایمی اطلاعات موجودی کالا در انبار و استخراج داده های لازم برای تدوین صورت های مالی کاری ساده شده است. به همین دلیل ازجمله امکاناتی که باید نرم افزار حسابداری به کاربران خود ارائه دهد، امکان انتخاب سیستم دائمی یا ادواری در ثبت اطلاعات مرتبط به موجودی کالا است.

    روش‌های قیمت‌گذاری کالا در حسابداری

    بعد از بررسی شیوه های ثبت موجودی، انتخاب روش قیمت گذاری مناسب برای ثبت داده های مالی در نرم افزار حسابداری و محاسبه بهای تمام شده کالای فروش رفته اهمیت دارد. به همین دلیل در ادامه روش های قیمت گذاری را به طور کامل شرح می دهیم.

     مدیریت موجودی به روش فایفو

    مدیریت موجودی به روش فایفو در حسابداری (اولین صادره از اولین وارده)

    FIFO یکی از روش های مدیریت موجودی است که بر اساس آن اولین کالاهای خریداری شده برای ارسال به مشتری، از انبار خارج می شود. به بیان دقیق حسابداری، زمانی که تاریخِ خرید به عنوان اساس و اولویت برای فروش کالا در نظر گرفته می شود؛ روش فایفو برای مدیریت موجودی انبار به کار گرفته شده است.

    برای درک بهتر روش فایفو مثال ساده و معمول سوپرمارکتی ها را در نظر بگیرید. از آنجا که برخی از کالاهای موجود در سوپرمارکت مانند شیر و دیگر محصولات لبنی، تاریخ محدودی برای مصرف دارند و بعد از گذشت این تاریخ، محصولات فاسد و غیرقابل مصرف می شوند؛ از طریق جابه جا کردن کالای درون قفسه ها و در معرض دید قرار دادن کالای قدیمی که تاریخ انقضای آن نزدیک تر است، محصولات خود را به فروش می رسانند.

    می توان گفت روش FIFO از طریق در اولویت قرار دادن کالایی که زودتر خریداری شده است و جلوگیری از هدر رفت کالاها، میزان سود را نیز مدیریت می کند.

    در قیمت گذاری به روش فایفو، ارزش موجودی کالا در پایان دوره براساس آخرین خریدها محاسبه می شود و همین امر باعث می شود سود خالص برای شرکت در فایفو بیشتر از شیوه های دیگر باشد. البته به یاد داشته باشید سود بیشتر، مالیات بیشتری را نیز در پی خواهد داشت.

    آنچه که باید در استفاده از این روش مورد توجه قرار داد این است که قیمت ها برای خرید کالای یکسان در بازه زمانی متفاوت ثابت نبوده و همین نوسان قیمت می تواند بر ارزیابی های حسابداری تاثیرگذار باشد.

     

    محاسبات در روش فایفو (FIFO)

    به کمک روش FIFO می توانید بهای تمام شده کالای فروخته شده و بهای موجودی کالا را محاسبه کنید. برای محاسبه به دو فرمول ساده زیر نیاز دارید:

    کالای آماده فروش = موجودی اولیه + کالای خریداری شده در طول دوره

    بهای تمام شده کالای فروش رفته = موجودی کالای آماده فروش موجودی پایان دوره

    حال روش محاسبه را با مثالی ساده توضیح می دهیم:

    فرض کنید یک کارخانه تولیدی محصولات غذایی که اولین سال فعالیت خودش را آغاز کرده است، در طول دوره مالی تنها دو مرتبه خرید مواد اولیه دارد. که خرید اول 3000 واحد با قیمت 250 تومان و خرید دوم نیز 6000 واحد با قیمت 350 تومان است. در پایان دوره طبق داده های ثبت شده در نرم افزار حسابداری، 7000 واحد فروخته شده است.

    اگر بخواهیم طبق روش FIFO بهای تمام شده کالای فروخته شده را محاسبه کنیم می بایست به صورت زیر عمل کنیم:

    کالای آماده فروش :

    (6000 x 350) + (3000 x 250) = 2850000

    بهای کالای فروش رفته :

    (با توجه به اینکه در روش فایفو ابتدا کالاهایی که زودتر خریداری شده اند، به فروش می رسند؛ برای ارسال کالا به مشتری و محاسبه بهای تمام شده کالای فروش رفته از خریدهای اولیه شروع می کنیم)

     

    (4000 x 350) + (3000 x 250) = 2150000

    بهای موجودی کالای پایان دوره :

    (برای محاسبه بهای موجودی پایان دوره در روش فایفو باید دقت داشته باشید که موجودی مربوط به کالاهای آخرین خرید است)

    350   x  2000 = 700000

     

    نکته : هدف اصلی در مدیریت موجودی به روش فایفو ، کاهش میزان اتلاف در هزینه ها از طریق در اولویت قرار دادن اقلام اولیه وارد شده به انبار برای فروش است.

     مدیریت موجودی به روش لایفو

    مدیریت موجودی به روش لایفو در حسابداری (اولین صادره از آخرین وارده)

    LIFO روش دیگری برای محاسبه بهای تمام شده کالای فروخته شده و ارزش موجودی انبار است که بر اساس آن کالاهایی که در نوبت آخر خریداری شده اند، در اولویت فروش و ارسال برای مشتری قرار می گیرند.

    به عنوان مثال فرض کنید در انبار کالاهایی سنگین و با ابعاد بزرگ مانند یخچال و فریز ، گاز و لباسشویی نگهداری می شوند. برای این نوع کالاها که محدودیت تاریخ مصرف تعریف نشده است و نیز به دلیل سنگین بودن کالاها، آخرین کالایی که وارد انبار می شود و درنتیجه به درب خروج نزدیک تر است به هنگام فروش برای مشتری ارسال می شود.

    با توجه به اینکه آخرین کالاهای خریداری شده برای فروش انتخاب می شوند و افزایش قیمت در هر خرید امری طبیعی و ممکن است، باید این نکته را یادآوری کنیم که بهای تمام شده کالای فروخته شده بر اساس آخرین خریدها در دوره مالی محاسبه می شود، بنابراین LIFO نسبت به دیگر روش ها با اصل تطابق هزینه ها و درآمدها سازگاری بیشتری دارد.

    علاوه براین، از آنجا که موجودی پایان دوره مربوط به خریدهای اولیه می شود، بهای تمام شده موجودی کالا کمتر از بهای جایگزین آن خواهد بود. به همین دلیل در استاندارد شماره 8 ایران، استفاده از روش لایفو را برای محاسبه بهای تمام شده موجودی مجاز ندانسته اند.

    برای روش لایفو لازم است این نکته را مد نظر داشته باشید:

    در لایفو بهای تمام شده کالای فروخته شده براساس قیمت آخرین خریدها محاسبه می شود و از آنجا که اغلب خریدهای آخر با قیمت های بالاتر انجام شده اند، درآمد خالص پایین تری برای شرکت محاسبه و درنتیجه مالیات کمتری نیز برای آن در نظر گرفته می شود.

     

    محاسبات به روش لایفو (LIFO)

    روش محاسبه LIFO با روش محاسبه فایفو از نظر فرمولی تفاوتی ندارد. در واقع همان فرمول های گفته شده در بخش فایفو برای محاسبه به روش لایفو نیز استفاده می شوند ولی تفاوت در این دو روش، انتخاب محصولات برای ارسال به مشتری است. بنا به تعریف در لایفو کالاهای آخرین خرید برای ارسال به مشتری مد نظر قرار می گیرند؛ درحالی که در فایفو کالاهای اولین خرید را زمان فروش برای مشتری ارسال می کنند.

    حال اگر بخواهیم برای مثال گفته شده در بخش فایفو، به روش لایفو بهای تمام شده کالای فروش رفته را محاسبه نماییم، این گونه باید عمل کنیم که:

    بهای کالای فروش رفته :

    (چون در لایفو قرار بر این است از آخرین خریدها کالا برای مشتری ارسال شود، بنابراین بهای کالای فروش رفته بر اساس قیمت آخرین کالاها محاسبه می شود)

    (1000 x 250) + (6000  x 350) = 2350000

    بهای موجودی کالای پایان دوره :

    (در روش لایفو همواره موجودی پایان دوره مربوط به اولین خریدها می شود)

    2000  x 250 = 500000

     تفاوت های فایفو و لایفو

    چه تفاوت هایی بین روش های قیمت گذاری FIFO و LIFO وجود دارد؟

    فایفو و لایفو هر دو از روش های مدیریت موجودی و قیمت گذاری هستند که بر اساس موجودی کالا در پایان دوره و قیمت که عنصری متغیر است، می توان بهای تمام شده کالای فروش رفته و بهای موجودی کالای پایان دوره را محاسبه نمود.

    بر اساس اینکه یک شرکت از روش فایفو برای محاسبه بهای موجودی کالا در پایان دوره استفاده می کند یا از روش لایفو ، درآمد گزارش شده برای آن شرکت در گزارش های حسابداری می تواند متفاوت باشد. بر این اساس روش فایفو زمانی مناسب است که در صنعت مد نظر قیمت محصولات ثابت بوده و شرکت در هر بار خرید کالای، مورد نیاز خود را با قیمت یکسان تهیه می کند. درنتیجه شرکت ابتدا کالاهایی که از قبل در انبار موجود دارد را برای فروش به مشتریان در اولویت قرار می دهد. در مقابل، روش لایفو زمانی موثر است که کالاهای مصرفی در صنعت نوسان قیمت دارد و کالایی که اخیراً خریداری و وارد انبار شده است، برای فروش در اولویت قرار می گیرد.

    اما با توجه به اینکه افزایش قیمت در یک بازه زمانی امری عادی است و نمی توان انتظار داشت که قیمت ها ثابت باقی بمانند؛ فایفو درآمد خالص بیشتری را برای شرکت محاسبه می کند و درنتیجه نرخ مالیات بیشتری نیز برای آن تعیین می شود. اما روش لایفو در همان شرایط درآمد خالص کمتری را محاسبه کرده و درنتیجه مالیات کمتری به شرکت تعلق می گیرد.

    لازم است به این نکته حتماً توجه داشته باشید که محاسبات به روش فایفو و لایفو نتایج مختلفی را به همراه دارد و به همین دلیل یک شرکت می بایست روشی ثابت را برای خود انتخاب کند تا بتواند اعداد و ارقام دوره های مالی مختلف را به درستی با هم مقایسه کند.

    بد نیست یادآور شویم که در حسابداری، قیمت گذاری به روش فایفو و لایفو نوعی قرارداد به شمار می رود و ضرورت ندارد ورود و خروج کالا به انبار حتماً مطابق همین اصول باشد. بلکه در ماقعیت نیز پایبند بودن به فایفو و لایفو کاری بسیار مشکل است.

     

    مزیت های دو روش قیمتگذاری موجودی فایفو و لایفو

    در روش فایفو فرض بر این است که انبار دو درب دارد. از یک درب اقلام وارد و از درب دیگر به همان ترتیبی که وارد شده اند، خارج می شوند. بدین ترتیب موجودی پایان دوره مربوط به آخرین خریدها می شود که موجودی مواد ذکر شده در ترازنامه، به دلیل نزدیکی به نرخ روز با واقعیت سازگارتر خواهد بود.

    این روش به دلیل سادگی و قابل فهم بودن، متداول ترین روش ارزیابی موجودی است.

    در روش فایفو گردش اقلام بهای تمام شده با گردش فیزیکی اقلام موجودی ها مطابق بوده و درنتیجه ارزیابی موجودی های پایان دوره با قیمت های نزدیک به جاری انجام می شود.

    به دلیل خروج کالا به ترتیب ورود آنها به انبار، باطل و فاسد شدن کالاها به حداقل می رسد و ضایعات و اتلاف سرمایه از بین خواهد رفت.

    همچنین شناسایی کالاهای معیوب و برگشت آنها به فروشنده در کمترین فاصله زمانی از خرید انجام می شود.

    ازجمله محدودیت های مهم روش FIFO این است که درآمدهای جاری با بهای اقلام نسبتاً قدیمی مقایسه می شود و همین کارایی و سودی بیشتر از واقعیت را نمایش می دهد، طبعاً مالیات بالاتری را به شرکت تحمیل می کند.

     

    اما در روش لایفو فرض بر این است که انبار تنها یک درب دارد و ورود و خروج اقلام از همین یک درب انجام می شود، درنتیجه منطقی است که هنگام خروج کالا از انبار، نزدیک ترین کالا به درب یعنی همان آخرین ورودی به انبار را انتخاب و خارج می کنند.

    بنابراین در روش LIFO موجودی پایان دوره مربوط به خریدهای اولیه و موجودی اول دوره است و ارسالی ها مربوط به آخرین خریدها می شود. در نتیجه قیمت کالای ساخته شده به قیمت بازار نزدیک تر بوده و تعیین قیمت فروش برای آن آسانتر است. البته در این روش نحوه ثبت داده های مالی در شرایط تورم اقتصادی و رکود کمی متفاوت است که لازم است در اینجا به صورت مختصر به آن اشاره کنیم.

    شرایط تورمی بدین معنا است که ارزش موجودی انبار کمتر از قیمت و ارزش بازار است. درحالیکه در شرایط رکود اقتصادی قیمت موجودی انبار بیشتر از قیمت و ارزش جاری مواد در بازار خواهد بود؛ این اختلاف قیمت با بازار به معنای ضرر شرکت حاصل از کاهش قیمت ها است. به همین دلیل لازم است این اختلاف قیمت در حساب زیان شرکت ثبت شود تا ارزش موجودی مواد در گزارش ترازنامه، از قیمت تمام شده به قیمت بازار کاهش داده شود.

    آنچه که به عنوان مزیت مهم روش لایفو در شرایط افزایش قیمت ذکر شده است، محاسبه کمتر سود ناخالص شرکت و درنتیجه پرداخت کمتر مالیات است.

     روش میانگین در محاسبه بهای تمام شده

    روش میانگین در محاسبه بهای تمام شده

    یکی از روش های قیمت گذاری در حسابداری که بیشتر برای مشاغل با گردش بالای کالا مناسب است، قیمت گذاری به روش میانگین است. گاهی به دلیل گردش بالای کالا نمی توان مشخص کرد که کالای فروش رفته مربوط به کدام خرید است. درنتیجه برای قیمت گذاری درست و محاسبه درآمد حاصل از فروش می بایست از روش میانگین بهره برد. در حسابداری برای قیمت گذاری دو روش میانگین ثابت و میانگین موزون تعریف شده است که در ادامه فرمول محاسبه آنها را توضیح می دهیم.

     

    روش میانگین ساده :

    در روش میانگین برای محاسبه بهای تمام شده کالای فروش رفته می بایست برحسب تعداد کالای موجود و قیمت خرید آنها، میانگین قیمتی مشخص و در تعداد کالای فروش رفته ضرب کرد.

    نرخ میانگین ساده = مجموع ریالی موجودی ابتدای دوره با مقادیر خرید انجام شده طی دوره تقسیم بر مجموع تعداد موجودی ابتدای دوره با خریدهای انجام شده در دوره

    با توجه به فرمول بالا میانگین قیمت برای موجودی کالا محاسبه و براساس آن قیمت تمام شده کالای فروش رفته و موجودی پایان دوره محاسبه می شود.

    قیمت تمام شده کالای فروش رفته = تعداد کالای فروش رفته x قیمت میانگین محاسبه شده

    قیمت تمام شده موجودی پایان دوره = تعداد کالای موجود در پایان دوره x قیمت میانگین محاسبه شده

     

    روش میانگین موزون :

    در این روش، میانگین قیمت برحسب هر بار خرید محاسبه و برای تعیین قیمت موجودی کالا در نظر گرفته می شود. به بیان روشن تر، هر بار که شرکت خرید جدید دارد باید مطابق با فرمول گفته شده در بالا قیمت میانگین را محاسبه و بهای تمام شده کالای فروش رفته را برحسب قیمت میانگین جدید به دست آوریم.

    فرض کنید شرکتی 300 واحد کالا با قیمت 250 تومان به عنوان موجودی ابتدای دوره داشته و 330 واحد با قیمت 300 تومان نیز خریداری کرده است. با توجه به فرمول محاسبه میانگین قیمت، قیمت هر کالا برای فروش 200 واحد برابر است با:

    قیمت میانگین برای هر واحد کالا :

    (250 x 300) + (300 x 330) / 630 = 276.19

    بهای تمام شده کالای فروش رفته :

     200 x 276.19 = 55238

    در صورتی که شرکت خرید دوم خود را با شرایط 300 واحد کالا با قیمت 350 تومان انجام داده باشد، قیمت برای فروش دوم به صورت زیر محاسبه می شود:

    تعداد کالای موجود در انبار :

     (330 + 300 ) - 200 = 430

    قیمت میانگین هر واحد کالا :

     (276.19 x 430) + (350 x 300) / 730 = 306.523

     

     محاسبه سود با فایفو یا لایفو

    سود در روش فایفو بهتر محاسبه می شود یا روش لایفو؟

    شاید این سوال برای بسیاری از کاربران نرم افزار حسابداری که وظیفه ثبت داده های مالی را برعهده دارند، پیش آید که کدام روش مناسب تر است. در بخش های قبل اشاره کردیم که انتخاب روش قیمت گذاری فایفو یا لایفو آزاد است و هیچ الزامی وجود ندارد که کدام روش بهتر است. اما بسته به نوع کسب وکار و حجم گردش پول در هر خرید و فروش می توان به طور کلی گفت که فایفو برای کسب وکارهایی با اقلام گرانبها مانند خودرو، طلا و جواهرات در نظر گرفته می شود. در مقابل روش لایفو نیز برای کسب وکارهایی با اقلام خرد و قیمت پایین مانند فروشگاه های خرده فروشی و سوپرمارکت ها می تواند موثر باشد.

    اما در توضیح اینکه سود در کدام روش بهتر محاسبه می شود، لازم است یک مثال واقعی را برای سه روش گفته شده (FIFO و LIFO  و میانگین) در نظر گرفته و نتایج حاصل را با هم مقایسه کنیم.

    در این بخش از مثالی که در کتاب اصول حسابداری آورده شده است، استفاده کرده ایم.

    در این مثال شرکت در ابتدای دوره مالی جدید 10 واحد کالا با قیمت 91000 تومان موجودی اولیه دارد. اولین خرید دوره را به تعداد 15 واحد کالا با قیمت 106000 تومان انجام داده است که بعد از آن اولین فروش خود را به تعداد 20 واحد کالا با قیمت 130000 تومان انجام داده است. پس از این فروش دو خرید مجزا با تعداد 20 واحد کالا به قیمت 115000 تومان و 10 واحد کالا با قیمت 119000 تومان انجام داده است. درنهایت اخرین فروش مربوط به این دوره به تعداد 23 واحد کالا با قیمت 150000 تومان انجام شده است.

     در ادامه بهای تمام شده کالای فروش رفته و بهای موجودی کالا را به سه روش حساب می کنیم که برای سادگی و درک درست سه روش، محاسبات جدول را توضیح می دهیم.

     

    روش اولین صادره از اولین وارده

    محاسبات ارزیابی موجودی به روش فایفو

    همان طور که در جدول مشاهده می کنید، تاریخ خرید و فروش ها و اطلاعات مرتبط به هر رویداد به طور کامل درج شده است. با توجه به اطلاعات موجود می بایست با در نظر گرفتن روش قیمت گذاری، بهای تمام شده کالای فروش رفته برای هر خرید، بهای تمام شده کالای فروش رفته در کل دوره و نیز بهای کالای موجود در پایان دوره را محاسبه نماییم.

    با توجه به اینکه در روش فایفو، اولویت فروش با کالاهایی است که زودتر وارد انبار شده اند، بهای تمام شده کالای فروش رفته برای هر فروش را اینگونه محاسبه می کنیم:

    بهای تمام شده کالای فروش رفته برای فروش در تاریخ 14 مهر:

    با توجه به اینکه در تاریخ 14 مهر 20 واحد کالا فروش رفته است، می بایست این تعداد را از موجودی اول دوره و بعد در صورت نیاز کالای خرید اول تامین نمود.

    (91000*10) + (106000*10) = 1970000

    بعد از این فروش 5 واحد کالا از خرید 3 مهر باقی می ماند.

    برای فروش 30 مهر که 23 واحد کالا فروش رفته است، می بایست 5 کالای خرید 3 مهر و 18 کالا از خرید 17 مهر در نظر گرفته شود که محاسبات آن به صورت زیر است:

    (106000*5) + (115000*18) = 2600000

    در انتها با در نظر گرفتن تعداد کالای موجود در پایان دوره و میزان فروش در طول دوره می توان بهای تمام شده کالای فروش رفته و بهای موجودی کالای پایان دوره را محاسبه نمود.

    بهای تمام شده کالای فروش رفته :

    2600000 + 1970000 = 4570000

    بهای موجودی کالای پایان دوره :

    (115000*2) + (119000*10) = 1420000

     

    روش اولین صادره از آخرین وارده

    در این روش نیز که تمامی اطلاعات در جدول زیر ثبت شده است، می بایست برای محاسبه بهای تمام شده کالای فروش رفته، کالایی که اخیراً وارد انبار شده است را برای ارسال به مشتری در نظر گرفت.

    محاسبات ارزیابی موجودی به روش لایفو

    با توجه به اینکه فروش تاریخ 14 مهر 20 واحد کالا را ثبت کرده است و با در نظر گرفتن اصول قیمت گذاری در روش لایفو، این تعداد کالا از 15 واحد کالای خرید 3 مهر و 5 کالای موجودی اولیه تامین می شود.

    بهای تمام شده کالای فروش رفته در تاریخ 14 مهر :

    (106000*15) + (91000*5) = 2045000

    برای محاسبه بهای تمام شده کالای فروش رفته در تاریخ 30 مهر که باید 23 کالا تامین شود، می بایست از 10 واحد کالای خریداری شده در تاریخ 28 مهر و 13 واحد کالای خریداری شده در تاریخ 17 مهر استفاده نمود.

    بهای تمام شده کالای فروش رفته در تاریخ 30 مهر:

    (119000*10) + (115000*13) = 26850000

    حال با توجه به محاسبات انجام شده و اطلاعات جدول می توان بهای تمام شده کالای فروش رفته و بهای موجودی کالا در پایان دوره را محاسبه نمود.

    بهای تمام شده کالای فروش رفته در طول دوره :

    2045000 + 26850000 = 4730000

    بهای موجودی کالای پایان دوره

    (91000*5) + (115000*7) = 12600000

     

    روش میانگین موزون

    نکته ای که در این روش باید در نظر بگیریم این است که برای هر خرید انجام شده توسط شرکت و ورود کالاهای جدید با قیمت جدید می بایست میانگین قیمت برای هر واحد کالا محاسبه شود و بهای تمام شده کالای فروش رفته براساس این میانگین قیمت محاسبه شود.

    محاسبات در ارزیابی موجودی به روش میانگین موزون

    با در نظر گرفتن اطلاعات موجود در جدول برای فروش 14 مهر و فروش 30 مهر می بایست جداگانه و با توجه به خریدهای انجام شده تا تاریخ فروش، قیمت میانگین را محاسبه نمود.

    محاسبه قیمت میانگین برای خرید 3 مهر :

    با توجه به فرمول میانگین می بایست بهای کالای آماده برای فروش را محاسبه و بر تعداد کالای موجود تقسیم نمود.

    با توجه به اینکه 10 واحد کالا موجودی اول دوره بوده و در خرید نیز 15 واحد کالا خریداری شده است، در این تاریخ 25 واحد کالا داریم که که بهای تمام شده کالای آماده فروش برابر است با:

    (91000*10) + (106000*15) = 250000

    میانگین بهای هر واحد تا خرید 3 مهر

    250000  / 25 = 100000

    در نتیجه 20 واحد کالای فروخته شده در تاریخ 14 مهر با قیمت هر واحد 100000 تومان به فروش می رسد که 5 واحد کالا با قیمت هر واحد 100000 تومان در انبار باقی می ماند.

    محاسبه بهای کالای فروش رفته در تاریخ 3 مهر

    100000*20 = 2000000

    در 17 مهر شرکت خریدی با تعداد 20 واحد کالا با قیمت 115000 تومان برای هر واحد انجام داده است. حال می بایست مجدد بهای کالای آماده فروش را محاسبه نماییم:

    (100000*5) + (115000*20) = 2800000

    با توجه به اینکه 25 واحد کالا در انبار موجود است، میانگین قیمت برای هر واحد کالا به قرار زیر است:

    2800000  / 25 = 112000

    شرکت علی رغم اینکه بعد از خرید 17 مهر هیچ کالایی نفروخته است، اما مجدد در تاریخ 28 مهر، 10 واحد کالا با قیمت هر واحد 119000 تومان خریداری کرده است. بنابراین می بایست مجددا قیمت میانگین هر کالا را محاسبه نماییم:

    بهای کالای آماده برای فروش تا تاریخ 28 مهر:

    (112000*25) + (119000*10) = 3990000

    با در نظر گرفتن تعداد کالای آماده برای فروش که 35 واحد است، می توان قیمت میانگین هر واحد کالا را محاسبه نمود.

    قیمت میانگین هر واحد کالا:

    3990000 / 35 = 114000

    در نتیجه میانگین قیمت فروش هر واحد برای فروش 30 مهر 114000 تومان است که بهای کالای فروش رفته در این فروش برابر است با :

    114000*23  = 2622000

    محاسبه بهای تمام شده کالای فروخته شده :

     2000000+ 26220000 = 4622000

    بهای موجودی پایان دوره:

    114000*12 = 1368000

     

    حالا از طریق مقایسه نتایج سه روش و با در نظر گرفتن مطالبی که در بخش مزیت های روش های لایفو و فایفو گفته شد می توان به سوالاتی همچون : لایفو سود را بهتر نشان می دهد یا لایفو؟ چرا توصیه شده است شرکت از روش فایفو استفاده نماید؟ و یا چرا لایفو سود خالص کمتری نسبت به فایفو محاسبه می کند؟ پاسخ داد.

    جدول زیر نتایج حاصل از سه روش فایفو، میانگین و لایفو را نشان می دهد:

     

    FIFO

    LIFO

    میانگین متحرک

    فروش

    6050

    6050

    6050

    بهای تمام شده کالای فروخته شده

    4570

    4730

    4622

    سود ناخالص

    1480

    1320

    1428

     

    در صورتی که بهای خرید کالا در خریدهای مختلف ثابت باشد، نتایج محاسبات انجام شده در روش های فایفو، لایفو و میانگین یکسان خواهد بود اما از آنجا که قیمت های خرید همواره به دلایل مختلف اقتصادی متفاوت خواهد بود، انتخاب روش قیمت گذاری باعث تغییر در نتایج محاسبات می شود. این تفاوت در نتایج را به خوبی در جدول بالا مشاهده می کنید.

    در روش فایفو با توجه به اینکه فروش کالا بر اساس تاریخ خرید است، ارزش موجودی پایان دوره بر اساس آخرین خریدها تعیین می شود؛ همچنین بهای تمام شده کالای فروش رفته نیز بر اساس قیمت کالاهای خریدهای اولیه که قیمت پایین تری دارند، محاسبه می شود. بنابراین بهای تمام شده در مقایسه با قیمت های جاری کمتر بوده و برای شرکت سود بیشتری محاسبه می شود. این سود بیشتر مالیات بیشتری را نیز به همراه دارد. اما از آن جهت که قیمت گذاری به روش فایفو مطابق با گردش فیزیکی موجودی بوده و بهای موجودی پایان دوره که در ترازنامه گزارش می شود بر اساس کالاهای آخرین خریدها است، با قیمت های جاری در بازار مطابق بوده و از نظر حسابداری مناسب ترین روش برای قیمت گذاری شناخته شده است.

    در مقابل در روش لایفو محاسبات برحسب موجودی های آخرین خریدها انجام می شود، بهای تمام شده کالای فروش رفته به قیمت های جاری در بازار نزدیک بوده و با اصل تطابق هزینه ها با درآمدها همخوانی دارد. اما از آنجا که بهای موجودی پایان دوره مربوط به خریدهای اولیه و با قیمت پایین تر می شود و با قیمت های کنونی بازار همخوانی ندارد، استفاده از آن مناسب نخواهد بود.

    در روش میانگین متحرک نیز به دلیل میانگین گرفتن در هر بار خرید، می توان گفت قیمت ها اختلاف زیادی با قیمت های جاری بازار ندارند. همچنین با مقایسه نتایج در جدول بالا مشاهده می کنید که که اعداد حاصل از محاسبات بین محاسبات به روش های فایفو و لایفو است. درنتیجه روش میانگین نیز از روش های معتبر برای قیمت گذاری و محاسبه سود نزدیک به واقعیت است.

    نوشته شده در جمعه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۰ ساعت 13:23 توسط : میثم جهانشاهی | دسته : انواع گردش موادوکالا وموجودی جنسی
  • []

  • برگرفته ازسایت میزان:

    دارایی های ثابت یا دارایی های عملیاتی یک مجموعه همان دارایی های بلند مدت یک سازمان می باشند، که دارای عمر مفید هستند. فرآیند تخصیص بهای های تمام شده یک دارایی ثابت به سال های عمر مفید آن، استهلاک گفته می شود. هدف اصلی حسابداری استهلاک، کمک به اندازه گیری سود می باشد. محاسبه استهلاک از مهمترین هزینه های مرتبط با اموال، ماشین الات و تجهیزات می باشد. در این مقاله با مفهموم استهلاک در حسابداری و انواع آن، روش های محاسبه استهلاک دارایی ها در حسابداری و روش های ثبت استهلاک در حسابداری آشنا شوید. 


     


    استهلاک در حسابداری

    هدف اصلی حسابدای استهلاک، کمک به اندازه گیری سود و لزوم به حساب گرفتن کاهش در سودمندی دارایی می باشد. همانطور که در بالا به آن اشاره شده است سرشکن کردن و تخصیص بهای تمام شده دارایی ثابت به سالهای عمر مفید آن استهلاک گفته می شود. اصل مقابله هزینه ها با درآمدها، واحدهای تجاری را ملزم ساخته بهای تمام شده دارایی را در طول سالهایی که از آن برای ایجاد درآمد استفاده می شود، به هزینه تبدیل کنند. به عبارت دیگر بهای تمام شده در طول عمر مفید دارایی ثابت می ماند بطوریکه مجموع اقلام استهلاک دوره های استفاده از آن برابر می شود با، بهای اولیه منهای ارزشی که برای دارایی اسقاط در نظر گرفته شده است.باید در نظر داشت حسابداری استهلاک، سرشکن کردن بهای تمام شده است و با آن ارزش دارایی تعیین نمی شود. هر چقدر عمر مفید دارایی کم می شود، استهلاک ان به صورت منظم به عنوان هزینه به عملیات واحد اقتصادی اختصاص می یابد. 
    استهلاک در حسابداری به دو مورد باید توجه داشت:

    • استهلاک به معنی ارزیابی دارایی نیست
    •  استهلاک انباشته هم به این معنی نیست که واحد تجاری، وجوه نقددی را انباشته کرده است. تا پس از مستهلک کردن دارایی ان را از وجوه ذخیره شده جایگزین نماید.

    استهلاک در حسابداری

    لازم به ذکر است استهلاک انباشته : مجموع تمامی هزینه استهلاک ثبت شده از تاریخ خرید یک دارایی ثابت می باشد. به عبارت دیگر استهلاک محاسبه شده در هر دوره به حسابی با عنوان استهلاک انباشته منظور می شود.  در صورتیکه هزینه استهلاک فقط مقدار استهلاک دوره جاری را نشان می دهد.  ما به التفاوت بهای تمام شده و استهلاک انباشته دارایی براست با ارزش دفتری دارایی.
    ارزش دفتری دارایی = استهلاک انباشته دارایی  - بهای تمام شده دارایی

    انواع استهلاک در حسابداری

    بطور کلی دو نوع استهلاک در حسابداری وجود دارد:

    1. استهلاک اعم
    2. استهلاک کاهش منابع طبیعی 

    استهلاک حسابداری اعم: همانطور که قبل تر به آن اشاره شد سرشکن کردن بهای تمام شده بر عمر مفید دارایی می باشد و خود به دو گروه تقسیم می شود:

    • استهلاک دارایی های مشهود: به ان دسته از دارایی بلند مدت اطلاق می شودکه دارای موجودیت عینی هستند مانند  ساختمان و تجهیزات و ...
    • استهلاک دارایی نامشهود: موجودیت فیزیکی ندارند و دلیل مفید بودن آنها حقوق و امتب=یار=زات آن ها می باشد مثل حق اختراع، حق امتیاز و حق تالیف و علایم تجاری 

    استهلاک حسابداری کاهش منابع طبیعی: استهلاکی که در نتیجه استخراج و یا مصرف از مقدار ذخیره شده ان کاسته شود. مانند معادن، چاه نفت این سبک عبارتست از سرمایه گذاری در موجودی های داخل زمین 

    عوامل مستهلک شدن دارایی ها

    عواملی مانند گذشت زمان، فرسایش و فرسودگی باعث کاهش ارزش دارایی می شد. این استهلاکات تا جایی ادامه دارد که دارایی ثابت گاها کارایی خود را از دست می دهد. در ادامه عوامل فیزیکی مستهلک شدن دارایی را بصرت تیتر وار عنوان می کنیم. 

    • فرسودگی که به علت استفاده مداوم از دارایی صورت می گیرد
    •  گذر زمان
    • بی کیفیت بودن دارایی و عدم کفایت 
    • زنگ زدگی  و پوسیدگی
    • نابابی تکنولوژی:گروه دارایی مثل کامپیوترها و تجهیزات الکترونیکی و . .. ممکن است قبل از فرسایش از مد افتادگی گردد یعنی دارایی جدید با قابلیت بیشتر روانه بازار می شود. بنابراین عمر مفید یک دارایی بسیار کوتاهتر از عمر فیزیکی ان می باشدا

    ارزش آن دسته از داراییها که انتظار نمی رود از انها دیگر بار استفاده شود می باید برابر پیش بینی آنچه از فروش انها حاصل خواهد گردید و آن را اصطلاحا خالص ارزش بازیافتنی می نامند، تقلیل یابد. اموال بدون استفاده را می بايد در حساب خاصی جزو داراییها، نگهداری کرد.

    عوامل و متغیرهای تعیین هزینه استهلاک

    برای اندازه گیری استهلاک یک دارایی ثابت، ما باید موارد زیر را بدانیم:

    تعیین هزینه در استهلاک حسابداری

    1. بهای تمام شده: بهای ساخت و یا خرید یک دارایی
    2. عمر مفید برآوردی: مدت زمان  مورد انتظار برای استفاده از دارایی ثابت
    3. ارزش اسقاط برآوردی: مبلغ پیش بینی شده از فروش دارایی ثابت در پایان عمر مفید

    بنابراین محاسبه استهلاک به یک عامل واقعی و دو عامل برآوردی یا تخمینی بستگی پیدا می کند. مابه تفاوت بهای تمام شده و ارزش اسقاط مال را ماخذ استهلاک می نامند. اغلب در عمل از محاسبه ارزش اسقاط صرفنظر می کنند. در مواردی که حاصل فروش اسقاط مال را با هزینه پياده کردن آن برابر تشخیص دهند ( که عمل ارزش اسقاط آن صفر می شود) و یا مبالغ حاصل از فروش کم و ناچیز باشد، انصراف از محاسبه ارزش اسقاط را قابل قبول دانسته اند.
    بهای تمام شده دارایی = مبلغ خرید+ ارزش افزوده + هزینه حمل + نصب و راه اندازی
    عمر مفید می تواند براساس روزه های زمانی مانند ماه و سال و یا اینکه جمع محصول قابل تولید بر حسب واحد سنجش  یا جمع ساعت کارکرد و بهره برداری  تعیین می گردد.  هرچقدر از عمر مفید دارایی کاسته شود، استهلاک ان بصورت هزینه به عملیات واحد اقتصادی تخصیص پیدا می کند.  در صورت سود و زیان استهلاک بر اساس ماهیت و مورد استفاده از مال به یکی از سه عنوان هزینه فروش، هزینه اداری و یا هزینه ساخت کالای فروش رفته ارائه می شود

    هزینه پیاده سازی و تعویض ممکن است به هزینه های اولیه اعمال شود، محاسبه هزینه استهلاک و برآرود آن با توجه به سیاست های شرکت متفاوت می باشد. 

    روش های محاسبه استهلاک دارایی 

    برای محاسبه استهلاک چهار روش رایج وجود دارد. در هر روش مبالغ مختلفی را بین دوره های مختلف تخصیص داده می شود. ولی در نهایت نتیجه نهایی تمامی روش ها در پایان عمر فید دارایی یکسان می باشد. و همگی مبلغ کل بهای تمام شده استهلاک پذیر دارایی را در طول عمر ان مستهلک می کنند. برای هر دوره نمی توان یک روش خاص را بکار برد. برای تمای دوره ها می بایست یک روش استهلاک را استفاده کرد. البته موارد استثنایی با رعایت یک سری اصول و استاندارد حسابداری هستند که امکان تغییر روش را فراهم می کنند. 


    محاسبه استهلاک دارایی

    • روش خط مستقیم
    • روش میزان تولید
    • روش مانده نزولی
    • روش مجموع سنوات

    و روش های دیگری مانند 

    • روش ساعت کارکرد
    • روش قسط السنین
    • روش سرمایه گذاری وجوه استهلاکی 

    روش محاسبه استهلاک خط مستقیم: مبالغ برابری هزینه استهلاک به هر یک از سالهای عمر مفید دارایی اختصاص می یابد. در این روش مبلغ قابل استهلاک بر سالهای عمر مفید تقسیم می شود تا هزینه استهلاک سالانه معین گردد. در این روش میزان هزینه استهلاک در طول عمر مفید دارایی بصورت یکسان و ثابت است و با گذشت زمان از ارزش دارایی بصورت یکسان کسر می گردد. ارزش هر قلم دارایی در تمام عمر ان مساوی می باشد.  برای محاسبه استهلاک از روش خط مستقیم می توان از فرمول زیر استفاده کرد. 
    استهلاک سالانه در روش خط مستقیم =   (ارزش اسقاط – بهای تمام شده )/ عمر مفید (سال)

    مثال : کالایی با عنوان میز اداری به مبلغ ۵.۰۰۰.۰۰۰ ریال در ابتدای سال ۹۶ خریداری شده است و نرخ استهلاک ان ۱۰ سال می باشد. بنابراین باید مبلغ خریداری شده (بهای تمام شده ) را بر ۱۰ سال عمر مفید ان تقسیم کرد که برابر ۵۰۰.۰۰۰ ریال در هر سال هزینه استهلاک می شود . 

    روش محاسبه استهلاک خط مستقیم
    سال    شرح    بهای تمام شدهنرخ استهلاکاستهلاک سالاستهلاک انباشتهارزش دفتری
    ۹۶میزاداری۵.۰۰۰.۰۰۰۱۰ ساله۵۰۰.۰۰۰۵۰۰.۰۰۰۴.۵۰۰.۰۰۰
    ۹۷میزاداری۵.۰۰۰.۰۰۰۱۰ ساله۵۰۰.۰۰۰۱.۰۰۰.۰۰۰۴.۰۰۰.۰۰۰
    ۹۸میزاداری۵.۰۰۰.۰۰۰۱۰ ساله۵۰۰.۰۰۰۱.۵۰۰.۰۰۰۳.۵۰۰.۰۰۰
    ۹۹میزاداری۵.۰۰۰.۰۰۰۱۰ ساله۵۰۰.۰۰۰۲.۰۰۰.۰۰۰۳.۰۰۰.۰۰۰


    روش محاسبه استهلاک میزان تولید: در روش میزان تولید به هر یک ازواحدهای تولید شده، مبلغ ثابتی از استهلاک اختصاص می یابد. برای بدست آوردن این مبلغ ثابت، مبلغ قابل استهلاک بر کار مفید(میزان تولید) تقسیم می شود. بنابراین برای محاسبه هزینه استهلاک دوره کافیست هزینه استهلاک هر واحد را در تعداد واحدهای تولید شده دوره ضرب کنیم.
    استهلاک هر واحد تولید = (ارزش اسقاط – بهای تمام شده)/میزان تولید
    مثال: در صورتی که بهای تمام شده کالایی برابر ۱۰.۵۰۰.۰۰۰ ریال باشد، ارزش اسقاط برابر ۵۰۰.۰۰۰ ریال در صورتی که در سال ۱۰۰۰ واحد تولید شود 

    روش محاسبه استهلاک میزان تولید
    سال    میزان تولیدهزینه استهلاک(بدهکار)استهلاک انباشته(بستانکار)مانده استهلاک انباشتهمانده مستهلک نشده یا ارزش دفتری
    ۰    ۱۰۵۰۰۰۰۰
    ۱۱۵۰۰۱۰۰۰ ×۱۵۰۰۱۵۰۰۰۰۰    ۱۵۰۰۰۰۰    ۹۰۰۰۰۰۰
    ۲۲۰۰۰۲۰۰۰۰۰۰    ۲۰۰۰۰۰۰    ۳۵۰۰۰۰۰    ۷۰۰۰۰۰۰
    ۳۱۴۰۰    ۱۴۰۰۰۰۰    ۱۴۰۰۰۰۰    ۴۹۰۰۰۰۰    ۵۶۰۰۰۰۰
    ۴۲۱۰۰    ۲۱۰۰۰۰۰    ۲۱۰۰۰۰۰    ۷۰۰۰۰۰۰    ۳۵۰۰۰۰۰
    ۵۳۰۰۰    ۳۰۰۰۰۰۰    ۳۰۰۰۰۰۰    ۱۰۰۰۰۰۰۰    ۵۰۰۰۰۰(ارزش اسقاط)

    روش محاسبه استهلاک مانده نزولی مضاعف:  در یک روش تسریعی استهلاک هزینه استهلاک سال های اول بیشتر ازهزینه استهلاک سال های بعد می باشد. بنابراین این روش یک روش تسریعی استهلاک می باشد. برای محاسبه استهلاک سالانه ارزش دفتری دارایی ثابت در درصد ثابت ضرب می شود. این درصد ثابت دو برابر نرخ استهلاک خط مستقیم می باشد.  
    نرخ نزولی مضاعف سالانه = ( ۱/ عمر مفید (سال )) *۲  
    در این روش ارزش اسقاط نباید مستهلک شود و باید تا زمانی که دارایی کنار گذاشته نشده، در دفتر باقی بماند. 
    مثال : ماشین الات اداری در سال ۹۶ با نرخ استهلاک ۲۰% با بهای تمام شده ۵.۰۰۰.۰۰۰ ریال

    روش محاسبه استهلاک مانده نزولی مضاعف
    سال    شرح    بهای تمام شدهنرخ استهلاک استهلاک سال استهلاک انباشته ارزش دفتری
    ۹۶    ماشین الات اداری۵.۰۰۰.۰۰۰ ۲۰%۱.۰۰۰.۰۰۰۰ ۴.۰۰۰.۰۰۰
    ۹۷ماشین الات اداری۵.۰۰۰.۰۰۰ ۲۰% ۸۰۰.۰۰۰۱.۰۰۰.۰۰۰۳.۲۰۰.۰۰۰
    ۹۸ماشین الات اداری۵.۰۰۰.۰۰۰ ۲۰%۶۴۰.۰۰۰۱.۸۰۰.۰۰۰۲.۵۶۰.۰۰۰
    ۹۹ماشین الات اداری۵.۰۰۰.۰۰۰ ۲۰%۵۱۲.۰۰۰۲.۰۰۰.۰۰۰۲.۰۴۸.۰۰۰


    روش محاسبه استهلاک مجموع سنوات: یکی دیگر از روش های تسریعی استهلاک، روش مجموع سنوات می باشد. استهلاک با ضرب مبلغ قابل استهلاک دارایی در یک کسر بدست می آید. مخرج این کسر مجموع سال های عمر دارایی می باشد. 
    مجموع سنوات عمر دارایی  = (عمر مفید دارایی +۱ ) عمر مفید دارایی/ ۲
    روش های دیگر نیز مانند روش روش قسط السنین مبنی بر محاسبات سرمایه گذاری و سود منتسب به آن وجود دارد که به ان روش های هزینه افزا هم گفته می شود. 

    مقایسه روش های استهلاک در حسابداری

    روش میزان تولید مناسب ترین راه برای برخورد با دارایی استکه بر اثر مصرف فیزیکی مشمول فرسایش می شوند. بنابراین اگردارایی در یک دوره درآمد بیشتری ایجاد کند، هزینه استهلاک ان دوره نیز باید بیشتر باشد. اما براورد میزان تولید تنها برای دارایی هایی امکان پذیر است  که براورد کارکرد انها نظیر کیلومتر یا سرعت پرواز قابل حصول و اندازه گیری باشد. نظیر دارایی های مثل کامیون ، هواپیما و .. 
    روش تسریعی استهلاک مانند نزولی مضاعف و مجموع سنولت برای دارایی مناسب است که در سال اول دارای درامد بیشتری باشد. بنابراین در سال اول هزینه استهلاک بیشتری به مقابله با درامد خواهد رفت. 
    روش های محاسبه استهلاک در حسابداری مبنی بر گذر زمان: 
    •    روش خط مستقیم 
    روش محاسبه بر حسب محصول یا روش مبنی بر تغییر هزینه هر دوره:
    •    استهلاک در حسابداری به روش میزان تولید
    •    استهلاک در حسابداری به روش ساعت کارکرد
    روش محاسبه مبنی بر استهلاک بیشتر در سال های عمر داراریی و کاهش تدریجی
    •    استهلاک در حسابداری به روش مجموع سنوات
    •    استهلاک در حسابداری به روش مانده نزولی


    امکانات و قابلیت های نرم افزار انبارداری ، از سری نرم افزاهای میزان را بیشتر بشناسید 


    نحوه ثبت هزینه استهلاک در حسابداری

    برای ثبت هزینه استهلاک دارایی استهلاک پذیر ، در صورتیکه عمر مفید دارایی بیشتر از یک سال باشد می بایست در دفاتربه عنوان دارایی بلند مدت ثبت شود. در ادامه می توانید با یک مثال نحوه ثبت در حسابداری و نرم افزار حسابداری را ببینیم: در صورتیکه شرکتی کالایی با ارزش ۵.۰۰۰.۰۰۰ ریال در تاریخ ۱/۴/۱۳۹۸ خریده باشد و عمر مفید ان ده سال در نظر گرفته شود و ارزش اسقاط ان ۱۰۰.۰۰۰ ریال باشد

    •    ثبت سند حسابداری خرید دارایی

     ثبت سند حسابداری خرید دارایی
    تاریخ    شرح    بدهکار    بستانکار
    ۱/۴/۱۳۹۸خرید دارایی۵.۰۰۰.۰۰۰ 
      وجه نقد بابت خرید ۵.۰۰۰.۰۰۰
    • ثبت سند حسابداری هزینه استهلاک 

    برای ثبت هزینه استهلاک باید حساب هزینه استهلاک را بدهکار و حساب استهلاک انباشته را بستانکار کنیم. 
    ثبت سند حسابداری هزینه استهلاک در همان سال :
    هزینه استهلاک یک سال = (بهای تمام شده – ارزش اسقاط)/ عمر مفید 
    ۱۰/(۱۰۰.۰۰۰ – ۵.۰۰۰.۰۰۰)  = ۴۹۰.۰۰۰
    این کالا از ابتدای تیرماه خریداری شده است و برای ۹ ماه در سال ۹۸ کارکرد داشته است :
    ۳۶۷.۵۰۰=هزینه استهلاک برای ۹ ماه = ۴۹۰.۰۰۰ * ۱۲/۹
    هزینه استهلاک برای ۹ ماه بصورت زیر در حسابداری ثبت می شود:

    ثبت سند حسابداری هزینه استهلاک 
    تاریخ    شرح    بدهکار    بستانکار
    ۲۹/۱۲/۱۳۹۸هزینه استهلاک۳۶۷.۵۰۰ 
      استهلاک انباشته کالا بابت هزینه استهلاک  ۳۶۷.۵۰۰

     

    ثبت سند حسابداری استهلاک در پایان سال بعد

    ۱۰/(۱۰۰.۰۰۰ – ۵.۰۰۰.۰۰۰)   ۴۹۰.۰۰۰=

    ثبت سند حسابداری استهلاک
    تاریخ    شرح    بدهکار    بستانکار
    ۲۹/۱۲/۱۳۹۹هزینه استهلاک ۴۹۰.۰۰۰   
      استهلاک انباشته دارایی بابت هزینه استهلاک ۴۹۰.۰۰۰
    • ثبت سند حسابداری تعمیرات اساسی دارایی

    ثبت هزینه تعمیر دارایی:
    در صورتیکه دارایی به مبلغ ۹۰.۰۰۰ ریال تعمیر اساسی شود:

     ثبت سند حسابداری تعمیرات اساسی دارایی
    تاریخ    شرح    بدهکار    بستانکار
    ۰۹/۱۲/۱۳۹۹دارایی ثابت مشهود۹۰.۰۰۰  
        پرداختنی – تعمیر کار  ۹۰.۰۰۰

     مبلغ تعمیر اساسی به بهای تمام شده دارایی مربوطه اضافه می گردد و هزینه استهلاک طبق نرخ کالا محاسبه و ثبت می شود. 

    • هزینه استهلاک تعمیر  

    سند هزینه استهلاک بابت تعمیر اساسی بصورت جداگانه ثبت می شود و در کاردکس اموال نیز زی دارایی مربوطه با ذکر تاریخ تعمیر آورده می شود
    ارزش واقعی کالا – استهلاک در سال ۹۸  - استهلاک در سال ۹۹ + هزینه تعمیر اساسی 
    ۵.۰۰۰.۰۰۰ – ۳۶۷.۵۰۰- ۴۹۰.۰۰۰+۹۰.۰۰۰ = ۴.۲۳۲.۵۰۰

     

    هزینه استهلاک تعمیر
    تاریخ    شرح    بدهکار    بستانکار
    ۲۹/۱۲/۱۳۹۹هزینه استهلاک۴.۲۳۲.۵۰۰  
        استهلاک انباشته اساسیه – تعمیر در تایخ .۹/۱۲/۱۳۹۹   ۴.۲۳۲.۵۰۰
    • ثبت سند حسابداری فروش دارایی بیشتر از ارزش دفتری

     

    ثبت سند حسابداری فروش دارایی بیشتر از ارزش دفتری
    تاریخ    شرح    بدهکار    بستانکار
    ۰۱/۰۱/۱۴۰۰ استهلاک انباشته* 
      سایر حساب های دریافتنی زمانی* 
      دارایی ثابت مشهود(بهای تمام شده )   *
     درآمد حاصل از فروش دارایی *


    دارایی ثابت مشهود = بهای تمام شده 
    استهلاک انباشته  = مجموع استهلاک سال های استفاده 
    ارزش دفتری = استهلاک انباشته  - بهای تمام شده 

    • ثبت سند حسابداری فروش دارایی کمتر از ارزش دفتری

     

    ثبت سند حسابداری فروش دارایی کمتر از ارزش دفتری
    تاریخ    شرح    بدهکار    بستانکار
    ۰۱/۰۱/۱۴۰۰ استهلاک انباشته* 
     سایر حساب های دریافتنی زمانی* 
      زیان ناشی از فروش دارایی* 
        دارایی ثابت مشهود(بهای تمام شده )  *
    •  ثبت سند حسابداری اهدای دارایی 

    دریافت دارایی
    تاریخ    شرح    بدهکار    بستانکار
    ۰۱/۰۱/۱۴۰۰دارایی ثابت مشهود(بهای تمام شده )* 
      سابر درآمدها حاصل از اهدای دارایی *


     

    اعطای دارایی 
    تاریخ    شرح    بدهکار    بستانکار
    ۰۱/۰۱/۱۴۰۰ استهلاک انباشته دارایی* 
     سایر هزینه های ناشی از اهدای دارایی* 
      دارایی ثابت مشهود *
    • ثبت سند حسابداری کنارگذاری دارایی 

    ثبت سند حسابداری کنارگذاری دارایی 
    تاریخ    شرح    بدهکار    بستانکار
    ۰۱/۰۱/۱۴۰۰استهلاک انباشته دارایی* 
      سایر هزینه های ناشی از کنارگذاری دارایی* 

     

     دارایی ثابت مشهود

     

    نوشته شده در جمعه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۰ ساعت 13:14 توسط : میثم جهانشاهی | دسته : روشهای محاسبه استهلاک
  • []